پس از مهمانی (دیوار چهارم 2)،(نمایش نامه)
(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | ترنس راتیگان |
مترجم | وحید فولادپور |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 144 |
شابک | 9786222019457 |
تاریخ ورود | 1400/06/23 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 143 |
کد کالا | 106857 |
قیمت پشت جلد | 780,000﷼ |
قیمت برای شما
780,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
نمایشنامه پس از مهمانی روایت انسانهای کمالگرای ساختگی است. دیوید، شخصیتی به ظاهر مهم، که دیگران را موجوداتی « کسلکننده » و « ناقابل » میداند، با رؤیای نوشتن کتابی «بهدردبخور» روزگار میگذراند. دلخوشیِ جوآن، همسر او، خوشنود نگاهداشتن دیوید و پناهبردن به خاطرات گذشته است. پیتر، پسرعمو و رقیب عشقی دیوید، نوجوان مغرور و چپگرایی است که پس از فارغالتحصیل شدن از آکسفورد به دنبال شغلی آبرومند و برازنده است. هلن، شیفته دیوید است. جان، دوست دیوید، که همانند آبلوموف زندگیتنآسا را برگزیده، بر این باور است که زندگی حقیقی همانا «لذت بردن از اندوخته دیگران» است. تمام این انسانها و سایر شخصیتهای این نمایشنامه بازماندگان دو جنگ جهانیاند که با گرتهبرداری از شیوه زندگی هنرمندان حلقه فیتزوری، همانند ویرجینیا وولف، تلاش میکنند زندگی جسورانه، لاقید، و بیاعتنا را برگزینند تا بلکه بتوانند به آزادی رنگوبویی خاص ببخشند. دیوید و جوآن، طی یک مهمانیو هنگام مستی تصمیم میگیرند با هم ازدواج کنند. آنها، همانند بسیاری از دوستان خود، بیتوجه به جهان و اتفاقهای پیرامون تنها به مهمانیدادن و مهمانیرفتن میپردازند. با ورود هلن که عاشق دیوید است معادلات این زندگی جسورانه دچار تغییر میشوند. هلن معتقد است که دیوید حقیقتا همان آدم نابغه و متفاوتاندیش است. او تلاش میکند دیوید را از متعلقات زندگی کنونیاش برهاند. اما جوآن، که متوجه علاقه هلن به دیوید میشود، در اقدامی عجیب همه پیشفرضهای ذهنی مخاطب و شخصیتهای نمایش را بهگونهای دیگر رقم میزند...
بخشی از کتاب
هلن: گوش وایستاده بودی؟
جان: فقط بعضیجاهاش رو. بعضیجاهاش حتی برای من هم خجالتآور بود.
هلن: چقدر کثیفی تو!
جان: این عادتیه که هیچوقت نتونستم ترکش کنم. (با لیوانی که در دست دارد برمیگردد.) اما این تبریک از ته دلم نیست. هلن، فکر میکنم هردوتون دارین اشتباه بزرگی مرتکب میشین.
هلن: نظر تو برای ما مهم نیست.
جان: میدونم، با اینحال اگه این فرصت رو از دست بدم و دستکم یه اخطار کوچک بهت ندم٬ هیچوقت خودم رو نمیبخشم.
هلن: اخطارت رو برای خودت نگه دار. من علاقهای به شنیدنش ندارم.
جان: (بدون توجه به حرف هلن) ببین دخترکوچولو، من و دیوید با هم همکلاس بودیم؛ خوب میشناسمش. تو فقط یهماهه که میشناسیش.
جان: فقط بعضیجاهاش رو. بعضیجاهاش حتی برای من هم خجالتآور بود.
هلن: چقدر کثیفی تو!
جان: این عادتیه که هیچوقت نتونستم ترکش کنم. (با لیوانی که در دست دارد برمیگردد.) اما این تبریک از ته دلم نیست. هلن، فکر میکنم هردوتون دارین اشتباه بزرگی مرتکب میشین.
هلن: نظر تو برای ما مهم نیست.
جان: میدونم، با اینحال اگه این فرصت رو از دست بدم و دستکم یه اخطار کوچک بهت ندم٬ هیچوقت خودم رو نمیبخشم.
هلن: اخطارت رو برای خودت نگه دار. من علاقهای به شنیدنش ندارم.
جان: (بدون توجه به حرف هلن) ببین دخترکوچولو، من و دیوید با هم همکلاس بودیم؛ خوب میشناسمش. تو فقط یهماهه که میشناسیش.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر