نوای اسرارآمیز (نمایش نامه)
(نمایشنامه فرانسه،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | اریک امانوئل اشمیت |
مترجم | شهلا حائری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 80 |
شابک | 9789643415693 |
تاریخ ورود | 1398/05/02 |
نوبت چاپ | 22 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 97 |
کد کالا | 80346 |
قیمت پشت جلد | 600,000﷼ |
قیمت برای شما
600,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
در « نوای اسرارآمیز» اریک امانوئل اشمیت چیستی عشق را بنمایهی کار خود قرار داده است. او با نگاهی فلسفی به عشق و حقیقت آن میپردازد و برای آنکه گسترهی مخاطبانش را انبوهتر و بیان نظراتش را همهفهمتر کند، از روایتی نمایشی بهره میگیرد. با این تمهید بهصورتی جذاب مفاهیم مورد نظرش را در عمق وجود خواننده تهنشین میکند.
این نمایشنامهی جذاب تکپردهای، دو شخصیت اصلی و یک لوکیشن ثابت دارد. ابل زنورکو نویسندهایست که جایزهی نوبل ادبیات گرفته و در جزیرهای تکافتاده در شمال نروژ، بهتنهایی زندگی میکند. او که به غریبهها مشکوک است با شلیک گلولهاز مردی که تازه وارد جزیره شده استقبال میکند. اما بعدا متوجه میشود که آن مرد خبرنگاری است به نام اریک لارسن که برای گفتگو دربارهی آخرین کتابش «عشق ناگفته» به آنجا آمده است. بهاینترتیب گفتگویی میان آنها در میگیرد که موقعیتهای تقابلبرانگیزی بین دو شخصیت اصلی رقم میزند. هرچه ماجرا به پیش میرود، از لابلای صحبتهای این دو شخصیت، حقایق تازهای برملا میشوند که جهت داستانی نمایش را تغییر میدهند. اشمیت در این نمایشنامه از اصل غافلگیری بهشکلی قدرتمندانه بهره برده و با این تمهید خواننده را تا پایان مشتاق و همراه نمایشنامه میکند.
هر دو شخصیت نمایش مدام دروغ و راست سر هم میکنند، همین باعث میشود شرایطی به وجود بیاید که درونیترین افکار و رازهای زندگیشان بهشکلی عریان پیش روی خواننده قرارگیرد. با این تمهید اریک امانوئل اشمیت این دو شخصیت را برای مخاطبانش کالبدشکافی فکری و احساسی میکند.
در این نمایشنامه اشمیت نگاهی فلسفی به عشق دارد و خواننده همراه با دو شخصیت به دنیای پررمزوراز دلباختگی سفر میکنند تا در نهایت به کشف ماهیت و چیستی حقیقی عشق نائل شوند. «نوای اسرار آمیز» که در سال 1996 نوشته شده، از آن دسته آثار نمایشی است که مطالعهی متن آن همانقدر مجذوبکننده است که تماشای یک اجرای قوی از آن روی صحنه تئاتر.
این نمایشنامهی جذاب تکپردهای، دو شخصیت اصلی و یک لوکیشن ثابت دارد. ابل زنورکو نویسندهایست که جایزهی نوبل ادبیات گرفته و در جزیرهای تکافتاده در شمال نروژ، بهتنهایی زندگی میکند. او که به غریبهها مشکوک است با شلیک گلولهاز مردی که تازه وارد جزیره شده استقبال میکند. اما بعدا متوجه میشود که آن مرد خبرنگاری است به نام اریک لارسن که برای گفتگو دربارهی آخرین کتابش «عشق ناگفته» به آنجا آمده است. بهاینترتیب گفتگویی میان آنها در میگیرد که موقعیتهای تقابلبرانگیزی بین دو شخصیت اصلی رقم میزند. هرچه ماجرا به پیش میرود، از لابلای صحبتهای این دو شخصیت، حقایق تازهای برملا میشوند که جهت داستانی نمایش را تغییر میدهند. اشمیت در این نمایشنامه از اصل غافلگیری بهشکلی قدرتمندانه بهره برده و با این تمهید خواننده را تا پایان مشتاق و همراه نمایشنامه میکند.
هر دو شخصیت نمایش مدام دروغ و راست سر هم میکنند، همین باعث میشود شرایطی به وجود بیاید که درونیترین افکار و رازهای زندگیشان بهشکلی عریان پیش روی خواننده قرارگیرد. با این تمهید اریک امانوئل اشمیت این دو شخصیت را برای مخاطبانش کالبدشکافی فکری و احساسی میکند.
در این نمایشنامه اشمیت نگاهی فلسفی به عشق دارد و خواننده همراه با دو شخصیت به دنیای پررمزوراز دلباختگی سفر میکنند تا در نهایت به کشف ماهیت و چیستی حقیقی عشق نائل شوند. «نوای اسرار آمیز» که در سال 1996 نوشته شده، از آن دسته آثار نمایشی است که مطالعهی متن آن همانقدر مجذوبکننده است که تماشای یک اجرای قوی از آن روی صحنه تئاتر.
بخشی از کتاب
لارسن زود باشید، یک کارى بکنید! یک کسى به طرف من شلیک کرد. در این جزیره یک آدم دیوونه زندگى مىکنه. تو راه که مىآمدم دو گلوله از بغل گوشم رد شد و خورد به دروازه.
زنورکو مىدونم.
لارسن باید از خودمون محافظت کنیم.
زنورکو اینجا درامانید.
لارسن آخه چه خبره؟
زنورکو خبر وحشتناکى نیست. تیرم خطا رفت، همین.
لارسن گیج و هاج و واج عقب عقب مىرود. باور نمىکند که گوشش درست شنیده باشد.
لارسن چى گفتید؟
زنورکو از اینکه به اشتباهم اعتراف کنم ابایى ندارم، قبول دارم که توى این سن دیگه به خوبى اون وقتها نشونه نمىگیرم. فکر مىکنید هیچ آدم عاقلى دروازهی چوبى خودشو مىزنه داغون کنه؟
لارسن به طرف پنجرهی قدى مىدود که برگردد. زنورکو جلویش را مىگیرد.
زنورکو واهمهاى نداشته باشید. فقط روى کسایى شلیک مىکنم که به خونهم نزدیک مىشن ولى وقتى پاشونو تو خونه گذاشتن دیگه مهمون من هستن. وقتى به یک ولگرد شلیک مىکنید سوءظن مشروعه، اما نشانه گرفتن یک مهمان قتل عمد محسوب مىشه، ت ت ت، ت ت ت... (با مهماننوازى بارانى لارسن را مىگیرد. با لبخند عجیبى اضافه مىکند.) مهمان یا جسد، انتخاب با شماست.
لارسن (خشکش زده است.) آدم نمىدونه کدوم رو انتخاب کنه...
زنورکو مىدونم.
لارسن باید از خودمون محافظت کنیم.
زنورکو اینجا درامانید.
لارسن آخه چه خبره؟
زنورکو خبر وحشتناکى نیست. تیرم خطا رفت، همین.
لارسن گیج و هاج و واج عقب عقب مىرود. باور نمىکند که گوشش درست شنیده باشد.
لارسن چى گفتید؟
زنورکو از اینکه به اشتباهم اعتراف کنم ابایى ندارم، قبول دارم که توى این سن دیگه به خوبى اون وقتها نشونه نمىگیرم. فکر مىکنید هیچ آدم عاقلى دروازهی چوبى خودشو مىزنه داغون کنه؟
لارسن به طرف پنجرهی قدى مىدود که برگردد. زنورکو جلویش را مىگیرد.
زنورکو واهمهاى نداشته باشید. فقط روى کسایى شلیک مىکنم که به خونهم نزدیک مىشن ولى وقتى پاشونو تو خونه گذاشتن دیگه مهمون من هستن. وقتى به یک ولگرد شلیک مىکنید سوءظن مشروعه، اما نشانه گرفتن یک مهمان قتل عمد محسوب مىشه، ت ت ت، ت ت ت... (با مهماننوازى بارانى لارسن را مىگیرد. با لبخند عجیبى اضافه مىکند.) مهمان یا جسد، انتخاب با شماست.
لارسن (خشکش زده است.) آدم نمىدونه کدوم رو انتخاب کنه...
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر