نامه های سیاه
(داستان های فارسی،قرن 14)
موجود
ناشر | سخن |
---|---|
مولف | بهاره شریفی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 756 |
شابک | 9789643729813 |
تاریخ ورود | 1399/06/15 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1399 |
وزن (گرم) | 691 |
کد کالا | 94294 |
قیمت پشت جلد | 5,500,000﷼ |
قیمت برای شما
5,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
افسون هدایی دانشجوی برجستهی عکاسی و صاحب یک آتلیهی مشهور، از کسی که دوستش دارد نارو میخورد و بدهی بالا میآورد، کارش را از دست داده و در کمال ناباوریاش به زندان میافتد. بعد از یک سال به کمک وکیل مادرش از طبکارانش یک سال مهلت میگیرد که از زندان بیرون بیاید و پول آنها را برگرداند. ولی وقتی آزاد میشود تازه متوجه میشود با چه کسانی و چهچیزهایی قرار است روبهرو شود و همین باعث میشود ناخواسته وارد راهی شود که تهش جز تباهی نیست. اما درست لحظهای که احساس میکند دیگر نقطهی امیدی نیست، کسی که سالها مثل سایه در زندگیش حضور داشته و منتظر بوده تا عشقش را به افسون نشان دهد به کمکش میآید.
بخشی از کتاب
-چرا؟چرا از چشمت افتاد؟
صدای نفسش شبیه آه بود:
-چشم و چراغ یکی دیگه شد.
کی این قطرههای اشک، سرگردان صورتم شده بودند؟
برای چه اشک میریختم؟ مگر چه شده بود؟
یکی بیخبر بود و دلبسته بود و بیآنکه بفهمم رفته بود. من کجای این قصه بودم؟دستم را با حرص روی صورتم کشیدم. اتفاقی در گذشته افتاده بود. بیاطلاع من و در همان گذشته هم تمام شده بود. در یک ماضی بعید و در حال ساده من هیچ اثری از آن ماضی بعید جز همین لحن خش گرفته او باقی نمانده بود.
صدای نفسش شبیه آه بود:
-چشم و چراغ یکی دیگه شد.
کی این قطرههای اشک، سرگردان صورتم شده بودند؟
برای چه اشک میریختم؟ مگر چه شده بود؟
یکی بیخبر بود و دلبسته بود و بیآنکه بفهمم رفته بود. من کجای این قصه بودم؟دستم را با حرص روی صورتم کشیدم. اتفاقی در گذشته افتاده بود. بیاطلاع من و در همان گذشته هم تمام شده بود. در یک ماضی بعید و در حال ساده من هیچ اثری از آن ماضی بعید جز همین لحن خش گرفته او باقی نمانده بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر