شکار قاتل
(داستانهای پلیسی انگلیسی،قرن 20م)
موجود
ناشر | هرمس |
---|---|
مولف | آگاتا کریستی |
مترجم | حمیدرضا بلندسران |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 258 |
شابک | 9789643637514 |
تاریخ ورود | 1395/06/23 |
نوبت چاپ | 6 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 252 |
کد کالا | 52830 |
قیمت پشت جلد | 1,260,000﷼ |
قیمت برای شما
1,260,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
شکار قاتل نوشتهی آگاتا کریستی اولینبار در سال ۱۹۵۶ منتشر شد.
داستان در مورد آدرین الیور نویسندهی معروف داستانهای جنایی است که تصمیم میگیرد یک مهمانی ترتیب دهد که در آن ماجرای قتلی بهصورت نمایشی اجرا شود. اما پیشاز آغاز مراسم الیور دچار ترس میشود و تصمیم میگیرد دوست قدیمیاش هرکول پوآرو را به این مراسم دعوت کند. وقتی بازیگری که قرار بود نقش مقتول را بازی کند، با طنابی پیچیده شده در دور گردنش پیدا میشود، مشخص میشود که احساس ترس الیور بیدلیل نبوده است. حالا پوآرو باید پرده از راز این قتل بردارد.
داستان در مورد آدرین الیور نویسندهی معروف داستانهای جنایی است که تصمیم میگیرد یک مهمانی ترتیب دهد که در آن ماجرای قتلی بهصورت نمایشی اجرا شود. اما پیشاز آغاز مراسم الیور دچار ترس میشود و تصمیم میگیرد دوست قدیمیاش هرکول پوآرو را به این مراسم دعوت کند. وقتی بازیگری که قرار بود نقش مقتول را بازی کند، با طنابی پیچیده شده در دور گردنش پیدا میشود، مشخص میشود که احساس ترس الیور بیدلیل نبوده است. حالا پوآرو باید پرده از راز این قتل بردارد.
بخشی از کتاب
هامبر بزرگ چهاردری بیرون منتظرش بود. رانندهای با لباس فرم جلو آمد و محترمانه پرسید: آقای هرکول پوآرو؟
چمدان پوآرو را از او گرفت و درِ ماشین را باز کرد. با عبور از روی پل راهآهن، از ایستگاه دور شدند و به داخل یک کوچه باریک روستایی پیچیدند که هر دو سمتش را دیوار پرچیندار بلندی فراگرفته بود. حالا در سمت راست، زمین شیب ملایمی گرفته بود و در دور دست نمای بسیار زیبایی از یک رودخانه و تپههایی مهگرفته چشم را نوازش میداد. راننده ماشین را لای پرچینها برد و همانجا توقف کرد.
چمدان پوآرو را از او گرفت و درِ ماشین را باز کرد. با عبور از روی پل راهآهن، از ایستگاه دور شدند و به داخل یک کوچه باریک روستایی پیچیدند که هر دو سمتش را دیوار پرچیندار بلندی فراگرفته بود. حالا در سمت راست، زمین شیب ملایمی گرفته بود و در دور دست نمای بسیار زیبایی از یک رودخانه و تپههایی مهگرفته چشم را نوازش میداد. راننده ماشین را لای پرچینها برد و همانجا توقف کرد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر