برادران کارامازف (2جلدی)
(داستان های روسی،قرن 19م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی |
مترجم | اصغر رستگار |
قطع | رقعی |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 1183 |
شابک | 9786003767904 |
تاریخ ورود | 1399/04/16 |
نوبت چاپ | 5 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 1275 |
کد کالا | 92370 |
قیمت پشت جلد | 9,750,000﷼ |
قیمت برای شما
9,750,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
میخواهم سرگذشتِ قهرمانِ داستانم آلکسِی فیودروویچ کارامازُف را بنویسم اما درست در سرآغازِ کار، ماندهام حیران و بلاتکلیف. از یک طرف، آلکسِی فیودروویچ را قهرمانِ داستان میخوانم، ولی از طرفِ دیگر، خوب میدانم که او هرچه و هرکه بوده، قهرمان نبوده؛ و به همین دلیل، میتوانم همهجور سؤالِ حتمی و ناگزیر را پیشبینی کنم؛ مثلا : مگر آلکسِی فیودروویچ چه قابلیتی دارد که دیگران ندارند؟ چرا او را قهرمانِ داستانت کردهای؟ مگر چکار کرده؟ مگر آدمِ مشهوری بوده؟ اگر بوده، در چه زمینهای شهرت داشته؟ منِ خواننده چرا باید وقتم را صرفِ خواندنِ سرگذشتِ او کنم؟
سؤالِ آخر سؤالِ بسیار مهمی است، ولی تنها جوابی که من دارم این است که شاید با خواندنِ رمان خودتان بتوانید جوابِ سؤال را پیدا کنید. حالا آمدیم خواندید و نتوانستید جوابِ سؤال را پیدا کنید _آن وقت چه؟ آمدیم خواندید و دیدید آلکسِی فیودروویچ قابلیتِ درخورِ توجهی نداشته_ آن وقت چه؟ اینها را میگویم چون متأسفانه خودم هم همین احتمال را میدهم. به نظرِ خودِ من او شخصیتِ درخورِ توجهی است، ولی نمیدانم میتوانم این را به خواننده هم بقبولانم یا نه.
سؤالِ آخر سؤالِ بسیار مهمی است، ولی تنها جوابی که من دارم این است که شاید با خواندنِ رمان خودتان بتوانید جوابِ سؤال را پیدا کنید. حالا آمدیم خواندید و نتوانستید جوابِ سؤال را پیدا کنید _آن وقت چه؟ آمدیم خواندید و دیدید آلکسِی فیودروویچ قابلیتِ درخورِ توجهی نداشته_ آن وقت چه؟ اینها را میگویم چون متأسفانه خودم هم همین احتمال را میدهم. به نظرِ خودِ من او شخصیتِ درخورِ توجهی است، ولی نمیدانم میتوانم این را به خواننده هم بقبولانم یا نه.
بخشی از کتاب
آلکسِی فیودُروویچ کارامازُف پسرِ سومِ یکی از ملّاکهایِ ولایتِ ما، فیودر پاولوویچ کارامازُف، بود که معروفِ خاص و عام شد (طوری که هنوز هم در یادها مانده است). معروف شدنش بهخاطرِ مرگِ غمانگیز و معماوارش بود که دقیقا سیزده سال پیش روی داد و من گزارشش را به وقتش خواهم داد. چیزی که فعلا میتوانم در موردِ این «ملّاک» بگویم (یعنی ما او را «ملّاک» میخواندیم، وگرنه به ندرت در مِلکش پیداش میشد) این است که آدمِ غریبی بود _ البته ما از این «غریب»ها فراوان داشتیم. منحط و فاسد که هیچ، کلهپوک هم بود؛ منتها از آن کلّهپوکها که خوب بلدند حسابِ دخل و خرجشان را نگه دارند، البته فقط حسابِ دخل و خرج، نه حسابهای دیگر. مثلا، با این که زندگی را از صفر شروع کرده بود، یعنی از پایینترین قشرِ ملّاکها، در هر فرصتی سری به سفرهیِ ملّاکهایِ دیگر هم زده بود و سرِ هر سفره، تا حدِ مقدور، شکمی سیر کرده بود. این بود که وقتی مرد معلوم شد یکصد هزار روبل پولِ نقد دارد. با همهیِ اینها، تا دمِ مرگ، همچنان یکی از کلّه پوکترین آدمهایِ عجیب و غریبِ سراسرِ ولایتِ ما بود. بگذارید باز هم بگویم: کلّه پوک بودن را نباید با سفاهت اشتباه کرد، چون بیشترِ آدمهایِ مثلِ او عجیب و غریب خیلی هم باهوش و زیرکاَند و کلّهپوکی شان از یک نوعِ خاص، از یک نوعِ ملّی میهنی است.
او دو بار ازدواج کرده و صاحبِ سه پسر شده بود. پسرِ اولش، دمیتری، را از زنِ اولش داشت و آن دو پسرِ دیگر، ایوان و آلِکسِی، را از زنِ دومش.
او دو بار ازدواج کرده و صاحبِ سه پسر شده بود. پسرِ اولش، دمیتری، را از زنِ اولش داشت و آن دو پسرِ دیگر، ایوان و آلِکسِی، را از زنِ دومش.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر