زنان دیکتاتورها
رقعی
شمیز
552
9786002964564
4
1401-10-29
1401
412
87427
2700000
(سرگذشتنامه همسران دیکتاتورها،قرن 20م،موسولینی،لنین،استالین،مائو،هیتلر،صدام حسین،بن لادن)
کتاب زنان دیکتاتورها نوشته دایان داکرت است به ترجمه محمدعلی عسگری و چاپ انتشارات پیدایش. این کتاب با نگاهی کاملا زنانه به سیاست و سیاستمداران به گوشه ای مغفول از تاریخ می پردازد، بخشی از تاریخ که به زنان زندگی سیاستمداران مرتبط است و گاه آن چنان به صورت جزئی و مفصل به تشریح می پردازد که ممکن است موجب کسالت خواننده شود. این زنان که در کتاب حاضر به آن ها پرداخته شده زنان عقدی و یا معشوقه های سیاستمداران اند کسانی که هرچند به صورت غیر رسمی اما به شکلی تاثیرگذار در سرنوشت حکومت ها نقش ایفا کرده اند و هر یک از آن ها با دیدگاه های ویژه خود به رابطه با این مردان روی آورده اند. گاه این زنان نقش دایه هایی مهربان را بر دوش کشیده اند که مردان را به قدرت جامعه داری مجهز ساخته اند، گاه در نقش رهبرانی بوده اند که سر بزنگاه مشکلات را بر طرف ساخته اند و گاه دارای فعالیت های پنهان بوده اند که کمتر کسی از آن آگاه می شد. با وجود همه این ها آن چه که مشخص است این حقیقت است که دیکتاتورها آن رفتاری را که با زنان داشتند با ملت ها تجربه می کردند.
نامه در لا به لای خطوطش یک تحریک خفیف داشت: «نادیا به همان مشاجره شان اشاره می کرد. همان که همه جا پخش شد و چیزی نمانده بود استلین را از قدرت محروم کند. می خواست به استالین بفهماند که او هنوز آن ماجرا را فراموش نکرده است. از شدت کینه ای که نسبت به او داشت او را با اسم کوچکش خطاب کرد و در آن هیچ یک از عبارت های مجامله آمیزی را که به مناسبت مقامش مرسوم بود به کار نبرد. نادیا به یاد استالین می آورد که او برای نادیا چیزی جز یک بچه کوچک نیست که همسرش اصلا می خواست او را به حساب نیاورد. این برای کسی که در روسیه بیشترین نفوذ را در آن دوران داشت می توانست بزرگ ترین توهین تلقی شود.
استالین اما شش سال دیگر منتظر ماند تا بتواند مقابله به مثل کند. سال 1938 و در دوران تصفیه های بزرگ بود که دستش به نادیا و ماریا -خواهر با وفای لنین- نیز رسید. اما چند تا از یاران قدیمی از او خواستند گذشت کرده و حکم اعدام را از آنها بردارد. استالین پیش از اینکه میانجی ها را از دفترش براند با خشم فریاد زد: «از چه کسی دفاع می کنید؟ از یک مشت قاتل!»
عصر 26 فوریه سال 1939 بود که نادیا از دوستانش خواست تا در مراسم جشن تولد هفتادسالگی اش شرکت کنند. استالین یک پاکت شیرینی برایش فرستاده بود. پس از آن در طول شب بودکه دچار شکم درد شدیدی شد. عوارضی که بعضی را به این نتیجه رساند نادیا مسموم شده است. شبانه او را به بیمارستان انتقال دادند. اما صبح روز بعد او مرده بود. به سرعت پیکرش را سوزاندند. در جریان دفن او، استالین ظرفی را پر از خاکستر نادیا کرد.