پنجاه چیزی که تقصیر من نیست (دل نوشته ای از سال های بزرگ سالی)
(داستان های آمریکایی،قرن 21م،شوخی ها و بذله گویی های خانواده ها)
موجود
ناشر | مجید |
---|---|
مولف | کتی گایزوایت |
مترجم | سونیا سینگ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 336 |
شابک | 9789644531552 |
تاریخ ورود | 1399/12/13 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 301 |
کد کالا | 101291 |
قیمت پشت جلد | 1,290,000﷼ |
قیمت برای شما
1,290,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست، دل نوشته ای از سالهای بزرگسالی، اثری از کتی گازوایت، کارتونیست معروف امریکایی با ترجمه سونیا سینگ است. گازوایت در این کتاب به مشکلات و دغدغههای جنس خود در دنیای امروز پرداخته است.
کتی گازوایت کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست را پس از بازنشستگی نوشت و کتاب از همان آغاز انتشارش با استقبال مخاطبان روبهرو شد.
این کتاب نگاه جامع و نکتهسنجی به مسائل زنان در جامعه امروز دارد. البته جامعه گازوایت یک جامعه امریکایی است اما امروز با روند روبهرشد جهانی شدن دیگر مشکلات زنان مربوط به یک جامعه خاص نیست بلکه مشکلات و مسائل زنان در جامعه جهانی بسیار شبیه به یکدیگر است. گازوایت در این کتاب به مسائل و دغدغههای زنان فارغ از سن و سالشان نگاه کرده است و شاید علت محبوبیت کتابش هم همین باشد. این که خواننده در هر برههای از زندگی برخی از چنین مشکلاتی را حس میکند و از بیان آنها عاجز است. گازوایت زبان زنان شده است و این مشکلات را در کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست با آن لحن خاص و طنازش آورده و درباره آنها بیپروا و صادقانه حرف زده است.
دانستن این که زنان دیگری در همهجای دنیا همان مشکلات ما را تجربه میکنند و ما تنها نیستیم، دلگرمکننده است.
در جهان از زمانهای قدیم تا به الان مشکلات عدیدهای در میان زنان وجود داشته است و قوانین و جامعه حصارهایی به دور آنان پیچیدهاند که نتوانستهاند آنطور که باید زندگی کنند. کتی گایزوایت با قلم طنزآلودش و بیان تجارب شخصی خود سعی دارد تا مشکلات زنان را بیان و راهحلی پیدا کند. او در این کتاب در مورد شغل، تحصیلات، هیکل و روابط عاشقانهاش صحبت میکند؛ چیزهایی که بسیاری از زنان قادر به بیانشان نیستند و مدام احساس ناامنی میکنند.
نویسنده در مصاحبهای گفته است: بسیاری از مردم از کتابهایم ایراد میگیرند که چرا مطالب من زنان را افرادی نشان میدهند که مدام به ظاهر، وزن و پیدا کردن همسر میاندیشند! اما مقصر اینها من نیستم، ما در جهانی زندگی میکنیم که زنان را مطابق لباسی که میپوشند، هیکلی که دارند و کیفیت زندگی عاشقانهشان میسنجند. تقصیر من نیست که هر زمانی فرصت جدیدی به وجود میآید منجر به انزوای بیشتر زنان میشود؛ فرصتهایی که نه تنها نمیتوانیم از آنها بهره ببریم بلکه به ما میگویند حتی در مورد عوامل شکستمان در آنها صحبتی نکنیم.
خواندن این کتاب را هم به خانم ها هم به اقایان پیشنهاد می کنیم.
کتی گازوایت کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست را پس از بازنشستگی نوشت و کتاب از همان آغاز انتشارش با استقبال مخاطبان روبهرو شد.
این کتاب نگاه جامع و نکتهسنجی به مسائل زنان در جامعه امروز دارد. البته جامعه گازوایت یک جامعه امریکایی است اما امروز با روند روبهرشد جهانی شدن دیگر مشکلات زنان مربوط به یک جامعه خاص نیست بلکه مشکلات و مسائل زنان در جامعه جهانی بسیار شبیه به یکدیگر است. گازوایت در این کتاب به مسائل و دغدغههای زنان فارغ از سن و سالشان نگاه کرده است و شاید علت محبوبیت کتابش هم همین باشد. این که خواننده در هر برههای از زندگی برخی از چنین مشکلاتی را حس میکند و از بیان آنها عاجز است. گازوایت زبان زنان شده است و این مشکلات را در کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست با آن لحن خاص و طنازش آورده و درباره آنها بیپروا و صادقانه حرف زده است.
دانستن این که زنان دیگری در همهجای دنیا همان مشکلات ما را تجربه میکنند و ما تنها نیستیم، دلگرمکننده است.
در جهان از زمانهای قدیم تا به الان مشکلات عدیدهای در میان زنان وجود داشته است و قوانین و جامعه حصارهایی به دور آنان پیچیدهاند که نتوانستهاند آنطور که باید زندگی کنند. کتی گایزوایت با قلم طنزآلودش و بیان تجارب شخصی خود سعی دارد تا مشکلات زنان را بیان و راهحلی پیدا کند. او در این کتاب در مورد شغل، تحصیلات، هیکل و روابط عاشقانهاش صحبت میکند؛ چیزهایی که بسیاری از زنان قادر به بیانشان نیستند و مدام احساس ناامنی میکنند.
نویسنده در مصاحبهای گفته است: بسیاری از مردم از کتابهایم ایراد میگیرند که چرا مطالب من زنان را افرادی نشان میدهند که مدام به ظاهر، وزن و پیدا کردن همسر میاندیشند! اما مقصر اینها من نیستم، ما در جهانی زندگی میکنیم که زنان را مطابق لباسی که میپوشند، هیکلی که دارند و کیفیت زندگی عاشقانهشان میسنجند. تقصیر من نیست که هر زمانی فرصت جدیدی به وجود میآید منجر به انزوای بیشتر زنان میشود؛ فرصتهایی که نه تنها نمیتوانیم از آنها بهره ببریم بلکه به ما میگویند حتی در مورد عوامل شکستمان در آنها صحبتی نکنیم.
خواندن این کتاب را هم به خانم ها هم به اقایان پیشنهاد می کنیم.
بخشی از کتاب
زندگی برای دخترها متفاوت است.
زندگی ما وقت بیشتری میخواهد.
زندگی ما پیچیدهتر است.
زندگی ما پر از تعهدها و انتظاراتی است که زمان زیادی از ما میگیرند، انرژی و روحیهمان را خراب میکنند و جز احساس خستگی و ناامنی و عدم اعتمادبهنفس و تنهایی برایمان چیزی باقی نمیگذارند.
و من دیگر نمیتوانم تحمل کنم.
در کیف پنجکیلوییام دنبال کیفپول یککیلوییام میگردم.
تقصیر من نیست که در کیفپولم تنها یک کارت اعتباری و دهها کارت عضویت فروشگاههای مختلف دارم که اگر روزی بتوانم یکی از آنها را پیدا کنم میتوانم از فروشگاهش موقع خرید تخفیف بگیرم.
تقصیر من نیست که مجبورم این کارتهای عضویت را با خودم حمل کنم چون شمارهتلفنم را موقع خرید وارد سیستم نکردهاند.
تقصیر من نیست که وقتی سعی کردم تلفنم را موقع خرید ثبت کنم به من گفته شد قبلاً با این تلفن ثبتنام کردهام و من گذرواژه را به یاد نمیآوردم، چون از ترس دزدان هویت آن را یادداشت نکرده بودم.
تقصیر من نبود که رمزم را تغییر نداده بودم، چون درآنصورت باید ایمیلم را چک میکردم تا رمز جدید را وارد کنم و درآنصورت چشمم به آن عدد کوچک بالا سمت راست میافتاد که میگفت ۷۰۳۸ ایمیلِ چکنکرده دارم.
مرد بداخلاقی که در صف صندوق پشت سرم ایستاده بود حالا در صف تحویل غذا پشت سرم است. سنگینی نگاهش را روی خودم احساس میکنم. ابروهای مرتبنشدهاش با دیدن محتویات کیفدستی و کیفپولم که روی پیشخوان است از تعجب بالا میرود. بازهم بهآرامی سمت او برمیگردم، جاکارتی مجانی صدگرمی چنان در میان انگشتان زمختش با آن ناخنهای مانیکورنشده جای گرفته که انگار یکجور نماد برتری است؛ نماد عضویت در یک کلوپ نامشخص که هیچ دختری هیچوقت نخواهد توانست به عضویت آن دربیاید.
فریاد میزنم: «تقصیر من نیست!!»
درحالیکه شیشهی پنجرهی خودبرحقانگاری تا پایین کشیده شده است تا خانه میرانم. احتمال معصومیت را به مشام میکشم؛ نفسهایی عمیق و طولانی. با سرعت از کنار مراکز خرید کوچک و یکطبقه و پارکینگهای پر از ماشین میگذرم؛ یک حومهی لسآنجلسی پر از مردم گرسنه و جوّی ناشی از اتفاقی که در صف غذا برایم افتاد.
چیزی که اتفاق افتاد دقیقا برخلاف شخصیت و روحیهی من بود.
زندگی ما وقت بیشتری میخواهد.
زندگی ما پیچیدهتر است.
زندگی ما پر از تعهدها و انتظاراتی است که زمان زیادی از ما میگیرند، انرژی و روحیهمان را خراب میکنند و جز احساس خستگی و ناامنی و عدم اعتمادبهنفس و تنهایی برایمان چیزی باقی نمیگذارند.
و من دیگر نمیتوانم تحمل کنم.
در کیف پنجکیلوییام دنبال کیفپول یککیلوییام میگردم.
تقصیر من نیست که در کیفپولم تنها یک کارت اعتباری و دهها کارت عضویت فروشگاههای مختلف دارم که اگر روزی بتوانم یکی از آنها را پیدا کنم میتوانم از فروشگاهش موقع خرید تخفیف بگیرم.
تقصیر من نیست که مجبورم این کارتهای عضویت را با خودم حمل کنم چون شمارهتلفنم را موقع خرید وارد سیستم نکردهاند.
تقصیر من نیست که وقتی سعی کردم تلفنم را موقع خرید ثبت کنم به من گفته شد قبلاً با این تلفن ثبتنام کردهام و من گذرواژه را به یاد نمیآوردم، چون از ترس دزدان هویت آن را یادداشت نکرده بودم.
تقصیر من نبود که رمزم را تغییر نداده بودم، چون درآنصورت باید ایمیلم را چک میکردم تا رمز جدید را وارد کنم و درآنصورت چشمم به آن عدد کوچک بالا سمت راست میافتاد که میگفت ۷۰۳۸ ایمیلِ چکنکرده دارم.
مرد بداخلاقی که در صف صندوق پشت سرم ایستاده بود حالا در صف تحویل غذا پشت سرم است. سنگینی نگاهش را روی خودم احساس میکنم. ابروهای مرتبنشدهاش با دیدن محتویات کیفدستی و کیفپولم که روی پیشخوان است از تعجب بالا میرود. بازهم بهآرامی سمت او برمیگردم، جاکارتی مجانی صدگرمی چنان در میان انگشتان زمختش با آن ناخنهای مانیکورنشده جای گرفته که انگار یکجور نماد برتری است؛ نماد عضویت در یک کلوپ نامشخص که هیچ دختری هیچوقت نخواهد توانست به عضویت آن دربیاید.
فریاد میزنم: «تقصیر من نیست!!»
درحالیکه شیشهی پنجرهی خودبرحقانگاری تا پایین کشیده شده است تا خانه میرانم. احتمال معصومیت را به مشام میکشم؛ نفسهایی عمیق و طولانی. با سرعت از کنار مراکز خرید کوچک و یکطبقه و پارکینگهای پر از ماشین میگذرم؛ یک حومهی لسآنجلسی پر از مردم گرسنه و جوّی ناشی از اتفاقی که در صف غذا برایم افتاد.
چیزی که اتفاق افتاد دقیقا برخلاف شخصیت و روحیهی من بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر