عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
گندزدایی از مغز/ راهکارهای علمی برای رهایی از اضطراب، افسردگی، خشم، هراس و وسواس
کتاب «گندزدایی از مغز»، نوشتهی فیث جی. هارپر، به همت نشر مات به چاپ رسیده است. در دنیای امروز موجی از اندوه، افسردگی، خشم، هراس و وسواس به زندگی انسان هجوم آورده و اجازه نمیدهد که بشر امروز طعم شیرین آرامش، سلامتی و حس و حال خوب را تجربه کند. در این بین، بسیاری از دانشمندان، روانشناسان و مشاوران تلاش میکند که این احساسات بد را از انسان دور کنند و تاکنون اقدامات خوبی هم انجام دادهاند. کتاب «گندزدایی از مغز» یکی از آثار درجه یک و بسیار خوبی است که به ما کمک میکند با استفاده از علم و دانش، خودمان را از شر این احساسات بد نجات دهیم.
کتاب «گندزدایی از مغز» یکی از کتابهای بینظیر روانشناسی و مدیریت فردی است که فیث جی. هارپر آن را براساس پژوهشهای عالی و کاملاً علمی نوشته است. در صورتی که بتوانید راهکارهای این کتاب را به کار ببندید، مطمئن باشید که کمک زیادی به خودتان و اطرافیانتان خواهید کرد.
نویسنده میگوید: چگونه مغز به فنا میره؟ اجازه بدید براتون بشمرم.
خشم، افسردگی، اضطراب، اندوه تروماتیک، مصرف مواد، الگوهای رفتاری مشوش، روابط با چاشنی حماقت یا به قول یکی از دوستانم که اینطور روایت میکنه: هر هفته سهشنبه یه گند جدید!
بسیاری از رفتارهایی که اختلال روانی تلقی میکنیم، در واقع مواد شیمیایی مغز هستن که خل شدن و بیشترش نشأتگرفته از تجربیات پراسترس و تروماتیکه که در طول زندگی سعی داریم باهاش مقابله کنیم.
سابق بر این ما همیشه ژنهای بینوا رو مسئول همه این خرابکاریها میدونستیم؛ ولی تحقیقات اخیر نشون داده که تنها چیزی حدود ۲ تا ۵ درصد اختلالاتی که مردم باهاش دستوپنجه نرم میکنن ژنتیکیه. نتیجه اخلاقی اینکه محیط و شیوه گلاویز شدن ما با مسائل و عوامل، به مراتب تأثیرگذارتر از ژنتیک هستند.
مواردی که ذکر کردیم، خشم، افسردگی و باقی قضایا، استراتژیهای تطبیقپذیرند.
مهم نیست اگه هیچکدوم از حرفامو باور نکنین، فقط این یه چیز رو از من بپذیرید که همه این احساسات کاملاً طبیعی هستن. ما ذاتاً طرفدار خودمراقبتی هستیم و طبیعتاً به زنده موندن تمایل داریم و مواقعی که فکر میکنید مغز مضمحل شده، در واقع داره تلاش میکنه از ما مراقبت کنه.
رفتارهایی که از ما سر میزنه، واکنشی به حجم خزعبلات روزانه زندگیه. مغز نه فقط به فجایع کذایی، بلکه روزانه با روابط سمی هم سروکله میزنه. دقیقاً مثل اون وقتهایی که یه نفر، نقطه مرکزی عصبانیت ما رو هدف میگیره، از خط قرمزها عبور میکنه و در واقع نیاز ما به احساس امنیت رو نادیده میگیره.
این جوریه که اضمحلال، بخشی از برنامه روزانه میشه. خودمون رو سرزنش میکنیم که چرا احساس عجیب و دیوانهواری داریم. احساس ضعف یا شکست میکنیم. فکر میکنم اساساً یه ایرادی داریم و اینجاست که بیچارهترین عالم میشیم. پس وقتی میگیم ایراد اساسی، یعنی که دیگه درستشدنی نیست؛ پس چرا بیخودی به خودمون زحمت بدیم؟
حتی اگه میفهمیدین این احساسات از کجا میان، بازم نمیخواستین تلاش کنین؟ اگه راهی برای گندزدایی وجود داشته باشه چی؟ اصلاً از کجا میدونین؟ شاید هم خیلی سخت نباشه و با عقل جور دربیاد. درواقع میخوام بگم همینطوره و احتمالاً میشه یه کاری براش کرد.
قسمتی از کتاب گندزدایی از مغز:
ارتباط آرامشبخش اساساً به معنی مراقبت و مهربان بودن با خودمون در شرایط سخته.
به چیزهایی که حال شما رو خوب میکنن فکر کنین. بهخوبی تصورشون کنین مثل آفتاب یا ساحل. آفتاب لبساحل که دیگه حرف نداره. مکانی آرامشبخش رو تصور کنین و غرق در خیال بشین. برای آیندهای نزدیک برنامهریزی کنید که هیجانزده بشید و براش روزشماری کنید. مثل خریدن کیک از قنادی مورد علاقهتون، حمام آب داغ یا فیلمی که قبلاً هزار بار دیدین و هنوزم براتون جذابه، تماشای بازی فوتبال با یه کاسه تخمه یا گشتزدن توی پارکی که دوست دارین. عکس آدمهایی که دوستشون دارین رو با خودتون حمل کنین و هروقت خواستین به چهرههاشون زل بزنین.
همه این راهها رو میشه امتحان کرد. در نهایت راهی رو انتخاب کنید که بیشترین کمک رو به کاهش استرس میکنه. اگر علاقه دارین بیشتر از اینها بدونین حتماً به توصیهنامه آخر کتاب سر بزنین.
از همه اینها که بگذریم مهم اینه که شما کنترل این اوضاع مزخرف رو به دست گرفتین. مغز کارشو بهخوبی انجام داد، جاتون امنه و آماده اینکه افسار رو به دست بگیرین و به جلو بتازین. عالی شد مگه نه؟
گندزدایی از مغز با ترجمهی مینا حیدرزادگان در ۱۴۸ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۵ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.