عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
کرونای من/ داستانی هیجانانگیز و ترسناک از دوران قرنطینه یک ویروس
کتاب «کرونای من»، نوشتهی آندرو مککی، به همت انتشارات پل به چاپ رسیده است. با آغاز شیوع ویروس کرونا در دنیا ترس و اضطراب فراوانی بر مردم سایه انداخت. بهطوریکه در آغاز شیوع این ویروس خیابانها و مکانهایی که همیشه پر از جنبوجوش بود خلوت و متروکه شد، گویی ساکنان این شهرها در جایی پنهان شدهاند. ویروس ترسناک کووید-۱۹ دنیای ما را برای همیشه عوض کرده است. مردم دیگر حتی تمایلی به دیدار آشنایان و رفتوآمد با اعضای فامیل خود ندارند، گویی دنیا به آخر رسیده و انسانها به دنبال حفظ جان خود و خانوادههایشان هستند، زندگی باسرعت زیاد در حال تغییر است، تغییراتی که ما ناخواسته در مسیر آن قدم مینهیم. نویسنده پرفروش آمازون آندرو مککی در داستانی ترسناک و هیجانانگیز از هرج و مرجی که در یکی از ایالتهای امریکا رخ داده مینویسد که مطالعه آن ترس و وحشت را در هر خوانندهای ایجاد میکند.
مرلین اسمیت دربارهی این کتاب میگوید: «بسیار نزدیک به چیزی که در حال حاضر در حال وقوع میباشد است. نشان میدهد چه اتفاقهایی ممکن بود بیفتد و امیدوارم که نیفتد. یک داستان فوقالعاده از چیزی که میتوانست باشد.»
والری رابرسون میگوید: «قدرت تخیل یک نویسنده بسیار بااستعداد، نیمهدیوانه را در نظر بگیرید و یک خط داستانی دارید که بعضیها عاشقش میشوند و بعضیها متنفر. من عاشقش شدم.»
همچنین در آمازون پیرامون این کتاب میخوانیم: «یک داستان ترسناک. بسیار عالی نوشته شده و توصیفات مفصل باعث شده تا واقعیتر احساس شود.»
قسمتی از کتاب کرونای من:
به تمام کسانی که بیستوهشت بسته پاستا، دو کارتن دستمال توالت، یکصد بطری شوینده دست خریدید و به فکر فرار از این شهر با خانواده به جایی ایمنتر هستید...
دیگر هرگز افرادی که از فاشیسم و قحطی فرار میکنند را تحقیر نخواهید کرد.
چهارشنبه ۸ ژانویه
ردیابی جایی که تمام اینها آغاز شد، ساده است.
منشاء ویروس استان چوکت چین بود. تمام کاری که بایستی انجام دهید این است که به تصاویر دوربین مداربسته افرادی نگاه کنید که از پرواز ایکس ۷۰۶ فرودگاه بینالمللی فیرفکس خارج میشوند.
هواپیما ۳۰ دقیقه زودتر، در ساعت ۱۴:۰۶ بعداز ظهر فرود آمد.
۲۳۸ مسافر در این پرواز حضور داشتند. در بین مسافرین مردی در اواخر دهه سوم زندگی با کت چرم، کلاه قرمز و عینک افتابی حضور داشت.
ما حالا میدانیم او چه کسی است و فکر میکنیم میدانیم که چرا در آن روز خاص سرد و روشن عینک آفتابی بر چشم داشت. چشمان او قرمز بودند و او مشخصاً نمیخواست کسی از این موضوع مطلع گردد. مسافر ایکس به سمت راهرویی رفت که او را در جهت کنترل پاسپورت قرار داد.
چندین دوربین امنیتی مسیر او را از ورودی مربوطه تا تردمیلهای مسافری دنبال کردند و فرصتهای زیادی برای یک توقف دستشویی گذشت. در طی آن مسیر ۱۳ دقیقهای او سه بار عطسه کرد اما تنها در دو مورد از آنها صورتش را پوشاند و مسیر خود را در حالی که نرده تردمیل را گرفته بود ادامه داد.
اگر ما فیلم را با سرعت به جلو ببریم میبینیم که چه تعداد مسافر همان بخش از نردهای را گرفتند که مسافر ایکس آن را لمس کرده بود.
او زمانی که به بخش کنترل پاسپورت خودکار رسید مشخصاً بیمار بود.
از سه سال قبل کنترل پاسپورت در فیرفکس، مسئولین انسانی را با ماشینهای خودکار جایگزین کردند که از شما میخواهد پاسپورت خود را اسکن کرده و به درون دوربین نگاه کنید و به این ترتیب شما را از طریق شناخت صورت و شناسایی اثر انگشت و تراشه تعبیهشده در پاسپورت جدید آبی درخشانتان تأیید میکنند.
مسافر ایکس بهگونهای به نظر میرسد که گویی یک روح دیده است. پایانه c ماشینی که او استفاده کرده بود عکسش را گرفت و به او اجازه داد به سمت چمدانها برود، جایی که او چمدان دستی سبز خود را با چمدان فردی دیگر اشتباه گرفت.
چمدان مورد نظر از یک فروشگاه معروف به نام برند بود. کیفی که برداشت صاحبی مشابه داشت اما کیفیت آن بسیار پایینتر بود. او تا آنجایی پیش رفت که دستانش را بر روی روکش چمدان گذاشت و قبل از اینکه صاحب اصلی به او نزدیک شود، آن را بلند کرد.
مسافر ایکس با وزن کیفش مشکل داشت. صورتش با بند چرمی در قسمت بالایی تماس داشت. درست در همان زمان صاحب کیف با او صحبت کرد. این دو رویداد به نظر غیرمرتبط میرسند اما با بررسی بیشتر به نظر میرسد که مسافر ایکس بعد از حل موضوع عطسه کرد و به عنوان عذرخواهی با صاحب چمدان دست داد.
تصویر مسافر ایکس که در پایانه c گرفته شد نور کافی داشت و مردمک چشمِ بیحرکت که احتمالاً به دلیل خستگی ناشی از پرواز ۹ ساعته متسع شده بود را نشان میداد. تصویر باکیفیت بالا همچنین عرق روی صورت او را از ابرو تا گونه به نمایش گذاشت.
تصویر ثبت شده یکی مانده به آخر، مسافر ایکس در حال خروج از گمرک بدون اظهار چیزی را نشان میداد، البته به غیر از ویروسی که نمیدانست در حال حمل آن است.
طرح چنین ادعای جسورانهای مطمئناً مأیوسکننده است اما در این مورد خاص به شکل وحشتناکی دقیق است. این مسافر درحالیکه بهترین تلاشش را در پنهان کردن ناراحتی فیزیکی واضحش به کار میبرد (علائم آنفولانزا مانند لرزش) یک تاکسی را صدا کرد، سوارش شد و از بزرگراه اصلی به سمت شرق رفت.
مسافر ایکس دو ساعت بعد درحالیکه از مشکلات تنفسی و تب بالا شکایت داشت در بیمارستان فدلینگ گیت در کرومولی بستری شد. این دقیقاً ۱۲ ساعت قبل از زمانی بود که ۱۷ مسافر دیگر از پرواز ۷۰۶ همین کار را کردند. مسافر ایکس سه روز بعد در طبقه ۷ بیمارستان جان باخت. علت مرگ، ذاتالریه ثبت شد. سه ساعت طول کشید تا کسی در بیمارستان متوجه مرگش شود.
کرونای من را یاسین قاسمی و متین قاسمی به اتفاق ترجمه کردهاند و کتاب حاضر در ۲۰۳ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۶۱ هزار تومان چاپ و عرضه شده است.