جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

میزانسن: تابلو

میزانسن: تابلو

«تابلو» عنوانِ نمایشنامه‌ای است نوشته‌ی اوژن یونسکو. «تابلو» نمایشنامه‌ای تک‌پرده‌ای است که اولین‌بار در سال ۱۹۵۵، در پاریس چاپ و اجرا شد. نقاش می‌خواهد تابلویش را به مرد چاق که تاجری رند و نابکار است بفروشد. شخصیت‌ها عمق روان‌شناختی ندارند و بُعد اجتماعی که یونسکو به آن‌ها می‌دهد کاملاً تصادفی است. آدم‌های این نمایش اراده‌ای از خود ندارند و صحبت و رفتار و احساساتشان برای تحقق آرمان مرد چاق است. ازاین‌رو، مدام عقایدشان سرکوب می‌شود. مرد چاق نماد تنهایی انسان است که بین دو حد غایی (نهایت و بی‌نهایت) به دام افتاده است. او در پی ارزشی مطلق در زندگی خویش می‌گردد و ناخودآگاه دنبال بُعد گم‌شده‌ای است که هرچقدر پیش می‌رود بیشتر از آن دور می‌شود. برای رهایی از بُعد محدود و ناخواسته‌ای که در خود سراغ دارد دست به دگرگونی در جهان اطراف خود می‌زند؛ ولی این جست‌وجویِ خوشبختی به هیچ می‌انجامد و بهشت گم‌شده‌ی او همیشه گم‌شده باقی می‌ماند. تنها چیزی که می‌تواند نارضایتی را از او دور کند جست‌وجوی آرمانی برتر در زندگی است: زیبایی؛ اما همیشه در حاشیه‌ی جهان به بیگانه‌ای می‌ماند و دستش به زیبایی آرمانی‌اش نمی‌رسد.

اوژن یونسکو تأکید داشت که دلقک‌های سیرک و به شکلی هرچه اغراق‌آمیزتر و احمقانه‌تر این نمایش را اجرا کنند تا حق مطلب ادا شود.

اوژن یونسکو در سال ۱۹۰۹ در اسلاتینای رومانی از پدری رومانیایی و مادری رومانیایی_فرانسوی به دنیا آمد. در کودکی همراه خانواده به پاریس رفت تا پدرش رساله‌ی دکتری خود را در رشته‌ی حقوق تمام کند. بدین‌ترتیب بخشی از کودکی‌اش را در فرانسه گذراند و زبان فرانسه را هم از مادرش یاد گرفت. با وقوع جنگ جهانی اول آن‌ها به رومانی بازگشتند و یونسکو، پس از گذراندن دوران دبیرستان، در دانشگاه بوخارست، ادبیات فرانسه خواند. یونسکو پس از اتمام تحصیلاتش، در سال ۱۹۳۶، ازدواج کرد و معلم زبان فرانسه شد. در سال ۱۹۳۸، با دریافت بورسیه از طرف انستیتوی فرانسه‌ی بوخارست برای تکمیل رساله‌ی دکتری «گناه و مرگ در شعر بودلر» به فرانسه بازگشت. با شروع جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹، دوباره به رومانی رفت، اما در سال ۱۹۴۲، با قبول سِمتی در سفارت رومانی در ویشی به فرانسه بازگشت و دخترش همان‌جا به دنیا آمد. یونسکو و خانواده‌اش پس از پایان جنگ جهانی دوم در پاریس ساکن شدند و دیگر فرانسه را ترک کردند.

یونسکو نویسندگی را با نوشتن شعر و نقد در مجله‌های رومانی آغاز کرد. در سال ۱۹۴۸، با نوشتن اولین نمایش‌نامه «آوازه‌خوان طاس» وارد عرصه‌ی نمایشنامه‌نویسی شد. تحولی که او در ایده‌ها و تکنیک‌های نمایش ایجاد کرد موجب شد آثارش عنوان «ضد_تئاتر» به خود بگیرند. یونسکو با بن‌مایه قرار دادن خلأ هستی و اضمحلال وجود آدمی و با نمایش گسیختگی کلام در آثار نمایشی‌اش چهره‌ی نویسنده‌ای آبسورد به خود گرفت و به یکی از نمایش‌نامه‌نویسان سرآمد تئاتر آوانگارد فرانسه در قرن بیستم بدل شد.

یونسکو با کنارگذاشتن شیوه‌ی معمول گفت‌وگو میان شخصیت‌ها، شکل نویی از گفتار را به روی صحنه می‌آورد و شخصیت‌هایی را ترسیم می‌کند که فاقد ویژگی‌های بارزند. جهانی که یونسکو در برابر تماشاگر قرار می‌دهد بیشتر شبیه نمایش عروسکی است، با شخصیت‌هایی شبیه عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی که قادر به گفت‌وگوی منسجم نیستند و نوعی حس بیگانگی و بیهودگی را به تماشاگر القا می‌کنند.

تئاتر یونسکو بیشتر دیداری است تا شنیداری. یونسکو بارها اظهار کرده که هیچ ایدئولوژیِ از پیش ساخته‌ای در آثارش وجود ندارد، اما نمی‌توان گفت که هیچ اندیشه‌ای در پس نمایش‌نامه‌هایش نیست. یونسکو عقایدش را شفاف شرح نمی‌دهد، چون در آن صورت، به‌زعم او، اثر هنری استقلال خود را از دست خواهد داد. از نظر او، تجسم و حیات ایده‌ها در اثر مهم‌تر از بیان صریح ایده‌هاست. اثر نمایشی مسیر خودش را دنبال می‌کند و به شیوه‌ی خاص خودش معنا را می‌رساند.

«اثر هنری از نظر من بیان دریافتی خلاقانه است و وام‌دار هیچ‌چیز نیست: خالق اثر با خلق جهانش به پیام خود دست می‌یابد.»

قسمتی از نمایشنامه‌ی تابلو اثر اوژن یونسکو:

مرد چاق: نزدیک‌تر بیاین، نزدیک‌تر بیاین... (نقاش از جایش تکان نمی‌خورد.)

می‌دونین، مسیرش خیلی طولانی بوده. آه بله، آسون نبوده. باید از شر موانع سختی که جلوی راهم بودن خلاص می‌شدم! ولی یه دفعه نتیجه‌ی زحماتمو ندیدم؛ معجزه وجود نداره، باور بفرمایین، آقا، باید درکم کنین.

نقاش: آه بله، آقا. درک می‌کنم.

مرد چاق: من یه سگ بولداگم، حمله‌ور شدم، ول نکردم. (دندان‌هایش را نشان می‌دهد: هام! هام! دندان‌قروچه می‌کند، لب‌هایش را ورمی‌چیند و مثل یک سگ می‌غرد.) می‌دونین، آقا، دووم آوردن مهمه.

نقاش: دووم آوردن، بله، آقا.

مرد چاق: هیچ چیز حاضر و آماده مثل مائده‌ی بهشتی از آسمون نمی‌افته. (با دست دور تا دور اتاق را نشان می‌دهد: خودش، دیوار، میز تحریر.) ولی نتیجه‌ی زحماتمو ببینین، مال منه. نظرتون چیه، هان؟ آقا؟ بگین نظرتون چیه.

نقاش: به‌به، بله، به‌به.

مرد چاق: (پیشانی‌اش را با دستمال بزرگی پاک می‌کند.) ثمره‌ی زحماتم، دست‌رنج عمرم. من بهش می‌بالم.

نقاش: اوه... حق دارین بهش ببالین.

مرد چاق: نزدیک‌تر بیاین، نزدیک‌تر بیاین. (نقاش نیم‌قدم جلوتر می‌رود) بله، آقا، این حقو دارم. بی‌اغراق می‌تونم الگویی باشم که هم به درد بقیه بخوره و هم به درد شما. آقا، من، برخلاف اکثر آدم‌هایی که مثل خودم به‌زور اراده، سرسختی، پشتکار و تلاش به موقعیتی رسیدن، خودخواه نیستم. الان بهتون گفتم که، آقا، معجزه وجود نداره. و خب، چرا وجود نداشته باشه، آقا، معجزه وجود داره.

نقاش: آه، معجزه؟

مرد چاق: بله، منظورمو خوب می‌فهمین که. فقط یه معجزه، معجزه‌ی واقعی، معجزه‌ی معجزه‌ها: کار.

نقاش: (ساده‌لوحانه.) آه بله، حق دارین، معجزه‌ی کار.

مرد چاق: می‌بینین، خودتون هم همینو می‌گین. معلومه حق با منه. (دوباره دیوارها و میز تحریرش را نشان می‌دهد.) بفرما: این هم نتیجه‌ی تلاش‌هام، این خونه.

نقاش: نمی‌شه منکرش شد. (کرباس نقاشی را زیر بغل دیگرش می‌گیرد.)

مرد چاق: من یه آدم خودساخته‌م. زندگی من یه جور مبارزه‌ی طولانی بوده. زندگی یه نبرد ظالمانه‌ست. ما روی لاشه‌ها راه می‌ریم! نمی‌دونم با من هم‌عقیده‌این یا نه.

خرید نمایشنامه تابلو

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.