جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: چرا هنرمندان فقیرند
«چرا هنرمندان فقیرند» عنوان کتابی است نوشتهی هانس اَبینگ. نویسندهی کتاب حاضر بر آن است از منظر اقتصادی قواعد حاکم بر رفتار هنرمند، بازار هنر، مصرفکنندهی کالای هنری و دولت را نشان دهد. البته تأکید نویسنده بر این است که قواعد اقتصاد هنر منحصربهفردند و به تمامی با روایت کلی دانش اقتصادی سازگار نیستند. هانس اَبینگ، نویسندهی این کتاب، استاد سابق اقتصاد فرهنگ در دانشگاه اراسموس روتردام، هنرمندی بنام در هلند و یکی از شایستهترین نظریهپردازان این حوزه است. او سعی دارد از منظر پدیدارشناختی، با درونکاوی یک هنرمند اقتصاددان، مسائل مرتبط با اقتصاد هنر را تشریح و تحلیل کند، ازاینرو با بسیاری از دیدگاههای پوزیتیویستی رایج متفاوت است و دانش و بینش ژرفی به خواننده میدهد. افزون بر این میکوشد مطالب مورد بحث را به زبانی کاملاً روان توضیح دهد تا هم برای خوانندهی مبتدی قابل فهم باشد و هم خوانندهی اهل نظر را به ظرایف ساخت اقتصادی هنر آشنا کند. هر فصل از این کتاب با ذکر یک نمونهی مرتبط با موضوع آغاز میشود و در باقی فصل، مؤلف ضمن تحلیل آن نمونهی خاص، نتیجه را به موارد مشابه نیز تعمیم میدهد. کتاب نهتنها بیشتر حوزههای شناختهشده این رشته را دربرمیگیرد، بلکه نویسنده سعی دارد دانشهای موجود در این حوزهها را با هم ترکیب کند و الگویی برای مطالعه و بررسی در شرایط و موقعیتهای دیگر به دست دهد. پرسشهایی که در پایان هر فصل میآید ضمن اینکه خواننده را به ارزیابی دوبارهی دادههای متن سوق میدهد، زمینه را برای بررسیهای نظری بیشتر فراهم میکند. اگرچه این کتاب صرفاً به تحلیل مناسبات حاکم بر اقتصاد و هنر در اروپای مرکزی میپردازد، با توجه به کمی منابع موجود، این اثر با روششناسی نظاممندش و اینکه بهعنوان مرجعی بینالمللی برای تحقیقات دانشگاهی پذیرفته شده است، میتواند همچون مدلی نظری و تحلیلی برای پژوهش در این حوزه به کار آید و راهگشای خوانندگان ایرانی باشد. ناگفته پیداست که این کتاب بخشی از رهیافتهای نظری ممکن به مقولهی اقتصاد هنر است و باید امیدوار بود کتابهایی بر مبنای دانش بومی و مسائل ویژهی اقتصاد هنر در ایران نگاشته شود.قسمتی از کتاب چرا هنرمندان فقیرند:
آیا هنردوستان درست میگویند که ارزش زیباییشناختی از ارزشهایی نظیر ارزش بازاری و دیگر ارزشهای اجتماعی مستقل است؟ اگر این دو حوزهی متفاوت در حقیقت مستقل و بدون کنش دوسویه باشند، آنگاه یا هیچ رابطهای میان ارزش بازاری و ارزش زیباییشناختی وجود ندارد، یا اینکه ارزش بازاری خود را با ارزش زیباییشناختی تطبیق میدهد، نه برعکس. شیوهای که ارزش زیباییشناختی در اینجا تعریف شده آن را به ارزشهایی اجتماعی بدل کرده است: تکتک کارشناسانی که به حرفهای یکدیگر گوش میدهند با هم ارزش زیباییشناختی را تعیین میکنند. با این همه، برای بسیاری از این کارشناسان ارزش زیباییشناختی ارزشی یکسره مستقل است که در خود اثر هنری جا دارد. بیایید نگاه دقیقتری به رفتار این کارشناسان بیندازیم. چهار مورد را ذکر میکنم که در آنها ارزش بازاری تحت تأثیر شرایط اجتماعی قرار گرفته و در دو تای آنها ارزش زیباییشناختی نیز تأثیر پذیرفته است. ۱-به مجرد اینکه تکنیکهای جدید، با توانایی اندازهگیری مشخصههایی که چشم آدمی نمیبیند، آشکار ساختند که یکی از نقاشیهای رامبرانت کار دست شاگرد اوست یا اینکه نسخهی لیتوگرافی پیکاسو تقلبی است، ارزش زیباییشناختی این آثار در نظر کارشناسان و قیمتشان در بازار بهشدت پایین آمد. ۲-هریک از پرترههای مریلین مونرو اثر وارهول که به بازار عرضه میشود، همیشه بالاترین قیمت را در میان سایر پرترههای وارهول به دست میآورد. گذشته از این، کارشناسان توجه زیادی به پرترههای مونرو داشتند و نسبت به سایر آثار وارهول، نقدهای مثبت بیشتری دربارهی آنها نوشتند. ۳-تا همین اواخر شرکتها، بنیادها و مؤسسات دولتی تقریباً تعداد زیادی از آثار بزرگ، رنگارنگ و انتزاعی اکسپرسیونیستی را برای دکور سالنها و چشماندازها پشت میزها میخریدند. به علت وجود این تقاضا، ارزش بازاری این نوع نقاشی بالا بود. اما کارشناسان با حرارت زیادی ادعا میکنند که ارزش زیباییشناختی این آثار به استفادهی آنها در این مؤسسات ارتباطی ندارد. ۴-کپیهای یک اثر حکاکی دقیقاً شبیه به یکدیگرند، اما تفاوت در اصالتشان، در اثبات تاریخ مالکیتشان است: یکی از زمان ساخته شدنش در مجموعهی سلطنتی بوده درحالیکه دیگری نه. بنابراین، اولی به قیمتی بسیار بالاتر از دومی فروخته میشود؛ اما برای کارشناسان هنری این موضوع اصلاً اهمیت ندارد. در چهار نمونهی فوق، عوامل اجتماعی ارزش بازاری را تحت تأثیر قرار دادهاند. دو تای اول بر عقاید زیباییشناسانهی کارشناسان نیز اثر گذاشتهاند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...