جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: انتقام بخشش و دو داستان دیگر

معرفی کتاب: انتقام بخشش و دو داستان دیگر اثری است از اریک امانوئل اشمیت و با ترجمه‌ی شهلا حائری که انتشارات قطره آن را به چاپ رسانده است. سه داستان کوتاه از اریک امانوئل اشمیت که هریک به شیوه‌ای در ژرفای روح و ضمیر انسان رخنه می‌کند تا نهفته‌ترین رازها را موشکافانه بررسی کند: دو خواهر دوقلو که از کودکی میان کینه‌ورزی و گذشت دست و پا می‌زنند، مادری که به دیدار قاتل دخترش در زندان می‌رود، پیرمردی که ناگهان پی می‌برد در زمان جنگ مرتکب جنایتی شده است. چگونه می‌توان هنوز انسان ماند در‌حالی‌که گاه زندگی ما را به سوی پست‌ترین رفتارها و احساسات می‌کشاند؟ اریک امانوئل اشمیت، که بیشتر با نمایشنامه‌ها و داستان‌های کوتاهش شناخته می‌شود، در لیون فرانسه به دنیا آمد. مادرش از دوستداران جدی هنر تئاتر بود. نقل است که در کودکی، مادرش او را به شکل پیوسته به تماشای اجراهای تئاتری می‌برد و همین امر زمینه‌ای شد تا اریک جوان شیفته‌ی این هنر شود. خودش گفته: «شانزده ساله بودم که فهمیدم باید نویسنده شوم.» از همان زمان‌ها بود که نمایشنامه‌های کوتاهی را برای اجراهای مدرسه‌ای می‌نوشت. نمایشنامه‌هایی که خود نیز در آن‌ها بازی می‌کرد. این شوق نوشتن بعدها بیشتر نیز در او شعله کشید که ماحصلش داستان‌های کوتاه، رمان و نمایشنامه‌های درخشانی شد.

قسمتی از کتاب «انتقام بخشش»:

درکم کن موییزت. البته، من آرزومه تموم زندگیم رو کنار فابین بگذرونم، چون دوستش دارم، ولی از کجا بدونم این اتفاق می‌افته؟ تموم زندگیم... خیلی مبهمه، مگه نه؟ تازه فابین فقط این تابستون اینجاست، سپتامبر برمی‌گرده لیون. زندگی من الانه، نه فردا. در ضمن، خودت رو نزن به اون راه، من و تو صددفعه با هم دراین‌باره حرف زدیم که اهل ازدواج نیستم. حالا اگه شد چه بهتر، اگر هم نشد، در هر صورت من با فابین می‌مونم. موییزت ساعت‌ها و روزها و بارها و بارها مخالفت کرد. قطعاً او هم بر خلاف نسل‌های گذشته ته دلش با لیلی موافق بود، اما نیرویی مصر او را وادار می‌کرد با لیلی مخالفت کند و دلایلی بیاورد تا او را از این کار باز دارد. چه نیرویی؟ ترسی با هزاران چهره، ترس از دست دادن خواهرش، ترس از اینکه دوباره نفر دوم شود، آن یکی قل، دختر کوچولوی عقب‌مانده، کُنده... در یک کلمه آن عقب‌افتاده! اگر مانع نزدیکی لیلی به فابین می‌شد، در واقع داشت برای خودش می‌جنگید، نه برای لیلی. اواسط ماه اوت، دیگر لیلی کمتر درباره‌ی رابطه‌اش با فابین حرفی می‌زد و موییزت خیالش راحت شده بود. به محض اینکه خواهرش سر صحبت را باز می‌کرد، لیلی سریع بحث را عوض می‌کرد. موییزت پیروز شده بود. او مانع بزرگ شدن لیلی شده بود. بهتر بود که هر دو در آن خانه، کرم بمانند تا اینکه یکی کرم ابریشم باشد و دیگری پروانه شود.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.