عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
فیلمنامه اصلی: زندگی دیگران
«زندگی دیگران» عنوان فیلمی است ساختهی فلوریان هنکل فون دونرسمارک. حتی متخصصان مباحث پیرامون آلمان شرقی که چند دهه آن سوی دیوار برلین نشستند و درباره فضای فکری اشتازی گمانهزنی کردند، هرگز موفق به استنشاق هوای سرشار از خفقان و عقاید پوچ انباشتهشده در راهروهای آن نشدند، اما «زندگی دیگران» بهراستی چنین میکند؛ در این فضا نفس میکِشد و ما را نیز به تنفس در این فضا وامیدارد. فراتر از آن، پیام مهم و تلویحیای که فیلم برای جامعه معاصر خودمان پیشنهاد میکند، حتی در روزگار پس از فروپاشی آلمان شرقی نیز معتبر است.
سرویسهای امنیتی در سراسر جهان بهرغم نمونههای متعدد دال بر عدم کفایتشان، همچنان در سیاست خارجی از قدرتی بیحساب بهره میبرند. به یاد داشته باشیم جاسوسانِ کارآزمودهشان با انتخاب حرفه جاسوسی، نه پژوهشگر، که زندانی سرویس امنیتی خویشاند و از طریق نادیدهگرفتنِ غرایز طبیعیِ انسانی، به نامِ آرمان بزرگ تخیّلی، نارضایتی خود از وضعیت موجود را تنها با فروکاستنِ زندگی دیگران به وضعیتی مشابه زندگی خود فرومینشانند. هنگامی که این اتفاق حتی در جوامعِ بهظاهر سالم روی میدهد، این آرمانِ بزرگ تخیلی، که وابستگانش تمامی عواطف متعالی خود را برایش قربانی کردهاند، بهتدریج رنگ میبازد و فراموش میشود و تنها یک چیز باقی میمانَد: تا زمانی که این سرسپردگان زندانیاند هیچکس نباید آزاد باشد.
فیلمنامه مخلوقی ترکیبی است؛ نه یکسر ادبی است و نه به تمامی سینمایی، اما زمانی که فیلمی تا این حد کامل باشد، فیلمنامه نقشهای کامل و منظم برای سفر کارگردان فراهم میسازد؛ در گام نخست سندی پذیرفتنی برای همکاران فیلمساز و سپس سکوی پرشی برای الهامات او.
نخستین فیلم بلند فلوریان هنکل فون دونرسمارک، روایتی باشکوه و غمانگیز از زندگی هنرمندانی بر سر دوراهی شهرت یا انزوا و مأمورانی مانده بر سر پایبندی به موهومات یا پذیرش حقیقت در جوامع بسته است.
متن/فیلم به مخاطبش فرصت میدهد تا هنگام گوش دادن به سونات برای انسان خوب، شنیدنِ بتهوون، خواندن برِشت و دیدنِ کوشش انسانها برای نگاهداشتِ انسانیت به جایگاه خود بیندیشد و فهم خود را از فاصله میانِ محبوبیت و حقیقت بیازماید. کارگردان پس از ساختنِ فیلم تجاری و ناموفق «توریست در امریکا»، با فیلم زیبای «هرگز روی برنگردان»، نشان میدهد هنوز این دوراهی هولناک را از یاد نبرده است.
قسمتی از فیلمنامه زندگی دیگران:
خیابان. جلویِ راهروی خروجی هنرمندانِ تئاتر گرهارد هاپتمن
کریستا همراه دیگران از تئاتر بیرون میآید. بازیگران از یکدیگر خداحافظی میکنند و هریک به طرفی میروند.
کریستا ماریا: امشب عالی بودی.
برگیته: تو مثل همیشه بهتر بودی.
هر دو با بوسهای از هم خداحافظی میکنند. کریستا یقهی پالتویش را دور گردن میکشد و به سمت خانه میرود. وزیر همف با لیموزین ظاهر میشود. اتومبیل آرام با گامهای او حرکت میکند. یکی از شیشههای مات و مشکی لیموزین پایین میآید.
همف: سرده؟
کریستا لحظهای مکث و به لیموزین نگاه میکند و با سرعت بیشتری قدم برمیدارد.
همف (از میان پنجره، عصبی اما با صدای آرام)
-کریستا کریستا. قرارِ پنجشنبه رو فراموش کردی. شاید شاعر عزیزت دوبار جشن تولد داشته؟ (دستوری) سوار شو. گفتم سوار شو.
ماشین توقف میکند و کریستا بهزور و تهدید سوار لیموزین میشود. کریستا چنان سوار میشود که انگار به اتاقِ گیوتین پا گذاشته است.