عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
سینما-اقتباس: پرستیژ
«پرستیژ» فیلمی است به کارگردانی کریستوفر نولان و محصول مشترک سینمای بریتانیا و امریکا در سال ۲۰۰۶٫ در این فیلم بازیگرانی همچون کریستین بیل، هیو جکمن، مایکل کین و اسکارلت جوهانسون به نقشآفرینی پرداختهاند.
موسیقی این فیلم را دیوید جولیان ساخته و لی اسمیت آن را تدوین کرده است. فیلمنامهی این فیلم توسط کریستوفر نولان با همراهی برادرش جاناتان براساس رمانی از کریستوفر پریست نوشته شده است. پریست نویسندهی معاصر انگلیسی است. رمان داستانِ کینهی قدیمی میان دو استاد شعبدهبازی در اواخر قرن نوزدهم را بازگو میکند. بخشی از آن به شیوهای به ظاهر مستند بر دفترهای خاطرات این دو رقیب دیرین استوار است که تا زمان حال هم کشیده شده و زندگی فرزندان و نوادگانشان را تحت تأثیر قرار داده است. در نتیجه کنار قصهی قدیمی، سرنوشت و دیدگاههای نوادگان آنها را هم در داستان میبینیم.
در مورد سبک داستان اختلافنظر وجود دارد. منتقدان مختلف آن را فانتزی، علمی_تخیلی و گوتیک دانستهاند اما در مجموع فضای آن بسیار به کارهای ادگار آلن پو نزدیک است. قصه پیچیده است و بادقت بسیار و رعایت جزئیات نوشته شده. هر کلمه، هر تصویر، هر واقعه به دلیلی مطرح میشود و همهی اینها کنار هم تصویر کلی قصه را ارائه میدهند. غلبهی ثنویت و شخصیتها و قصههای دوتایی کنار هم، درهمتنیدگی کار را تا حدی افزایش میدهد که نمیتوان در ساختار محکم و یکپارچه اثر دست برد.
کریستوفر پریست را بیشتر بهعنوان نویسندهی علمی_تخیلی میشناسند. او بهشدت تحت تأثیر اچ ولز، نویسندهی معروف داستانهای علمیتخیلی انگلیسی است و در سال ۲۰۰۶ نایبرئیس انجمن علمی_تخیلی انگلیس شد. او کنار جوایز بیشمار دیگر، چهار بار جایزهی بهترین رمان این انجمن را به خود اختصاص داده. همینطور جایزهی بهترین کتاب سال فانتزی سال ۱۹۹۶ را دریافت کرده است.
قسمتی از کتاب پریستیژ منبع اقتباسی فیلم:
مشکل واقعی قرارداد تئاتری این است که هرچند نسبتاً پول خوبی پرداخت میکنند، تداوم ندارد. هریک بیسرانجام است. نمایش اجرا میکنم، برایم دست میزنند و دستمزدم را میگیرم؛ اما هیچیک قرارداد دیگری را تضمین نمیکند؛ حتی نقدهای روزنامهها حقیر و مغرضانه است. برای مثال، بعد از نمایشی در کلپهم امپایر، از بهترین برنامههایم، ایونینگاستار نوشت: ... و شعبدهبازی به اسم دارتفورد همچون یک سوپرت ایفای نقش میکرد.
قرار است با چنین تشویقهای خردی حرفهام را پیش ببرم!
مسیر حرکت جدید، وقتی به روزنامه نگاهی میانداختم، به فکرم رسید (بهتر است بگویم به فکر جولیا رسید).
گزارشی دیدم دربارهی شواهدی که اخیراً نشان میدهد زندگی یا شکلی از آن، بعد از مرگ ادامه دارد. مدیومهای ماهری توانسته بودند با افراد تازهدرگذشته تماس بگیرند و از دنیای دیگر با خویشاوندان سوگوار آنها ارتباط برقرار کنند. بخشی از گزارش را برای جولیا خواندم. لحظهای به من خیره شد و دیدم ذهنش فعال شده.
عاقبت گفت: تو که این را باور نمیکنی. میکنی؟
تصدیق کردم: جدی میگیرم. گذشته از همهچیز، کسانی که تماس برقرار کردهاند، رو به افزایشاند. شواهد را جدی میگیریم. نمیتوانی حرف مردم را نادیده بگیری.
فریاد زد: روپرت، امکان ندارد باور کرده باشی!
احمقانه ادامه دادم: اما دانشمندانی با بالاترین مدارج آکادمیک دربارهی جلسات احضار روح تحقیق کردهاند.
دارم درست میشنوم؟ تو که حرفهات فریب دادن است!
متوجه بحث او شدم، اما هنوز نمیتوانستم شهادت سِر اگنوس جانسون را فراموش کنم که تازگی در روزنامه خوانده بودم دنیای ارواح را تأیید کرده. جولیای محبوبم ادامه داد: همیشه میگویی راحتتر میشود کسانی را با بالاترین سطح تحصیلات فریب داد. هوش آنها باعث میشود متوجه سادگی اسرار شعبدهبازی نشوند!