جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: دختری در قطار
درام معمایی و هیجانی تیت تیلور، فیلمی است محصول سال ۲۰۱۶ سینمای امریکا با بازی بازیگرانی چون امیلی بلانت، ربکا فرگوسن، جاستین ثرو، لوک ایوانز و... استودیو یونیورسال توزیع کننده این فیلم ۱۱۲ دقیقهای بود. فیلمی که در گیشه ۱۷۳٫۲ میلیون دلار فروخت. فیلم بر اساس رمان پائولا هاوکینز ساخته شده است. او قبل از نگارش این رمان، پانزده سال به عنوان روزنامه نگار مشغول به کار بوده است. هاوکینز در زیمباوه به دنیا آمد و همانجا بزرگ شد. پائولا در سال ۱۹۸۹ به لندن رفت و هم اکنون در آنجا زندگی میکند.دختری در قطار اولین کتاب او در زمینه ادبیات داستانی است. در طی مدت زمان ۶ ماههای که برای نوشتن این کتاب صرف کرد، از نظر مالی، در تنگنا و مجبور میشد که از پدرش به شکل مدام پول قرض بگیرد. اما فروش فوقالعاده این کتاب بعدها نشان داد که همهی این مضیقهها در نهایت ارزشش را داشت. [highlight bgcolor="#81d742" txtcolor="#ffffff"]برای مشاهده سینما اقتباس ها دیگر کلیک کنید[/highlight]قسمتی از کتاب دختری در قطار:
شنبه، ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۳ صبح. هیچوقت آدم نمیشوم. با حسی از شرم و خطاکاری بیدار میشوم و بلافاصله میفهمم کار احمقانهای انجام دادهام. میروم به آن عوالم آشنای دردناک و رنجآور و سعی میکنم به یاد بیاورم دقیقا چکار کردم. یک ایمیل فرستادم. همین کار بود. از بعضی جهات تام توی لیست پیشی گرفت و برای او یک ایمیل فرستادم. لپ تاپم روی زمین، کنار تختم افتاده است؛ حضوری حاکی از ارتکاب جرم.از روی کامپیوتر رد میشوم و به دستشویی میروم. از شیر دستشویی آب میخورم و توی آینه نگاهی سرسری به خودم میاندازم. تعریفی ندارم. سه روز ترک هم بد نیست و امروز دوباره شروع میکنم. مدتی طولانی زیر دوش میایستم و دمای آب را کم میکنم تا سرد و سردتر و بالاخره کاملا سرد شود. نمیتوانی مستقیم زیر آب سر بایستی، خیلی دشوار و شوک آور است؛ ولی اگر به تدریج آب سرد شود زیاد سخت نیست. آب سرد پوستم را تسکین میدهد. درد سوزنده جراحات سر و بالای لبم را کم میکند. لپتاپم را به طبقه پایین میآورم و یک فنجان چای درست میکنم. فقط یک درصد احتمال دارد که ایمیلی را که برای تام نوشتم، نفرستاده باشم. نفس عمیقی میکشم و صفحه ایمیلم را باز میکنم. خیالم راحت میشود که پیغامی ندارم. اما وقتی روی موارد ارسالی کلیک میکنم، نامهای که برای تام نوشتم آنجاست و او هنوز جوابش را نداده. نامه بعد از ساعت یازده شب قبل ارسال شده ؛ همان وقتی که من زیادی نوشیده بودم و حالا آثارش از کلهم پریده است. روی پیام کلیک میکنم. میشه لطفا از زنت بخواهی دست از دروغ گفتن دربارهی من برداره؟ فکر نمیکنی با این کارهاش منو توی دردسر میاندازه. به پلیس گفته که من خودش و اون بچهی زشتش رو اذیت کردم؟ باید با خودش رو راست باشه. بهش بگو دست از سرم برداره. چشمهایم را میبندم و در لپ تاپ را به هم میکوبم. بعد به گریه میافتم و در خودم فرو میروم. میخواهم کوچکتر شوم؛ میخواهم کوچکتر شوم؛ میخواهم کوچکتر شوم؛ میخواهم ناپدید شوم. همچنین، وحشت دارم که اگر تام تصمیم بگیرد این را به پلیس نشان بدهد، چه میشود.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...