جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: حمیدرضا نعیمی

بیوگرافی: حمیدرضا نعیمی

زاده نخستین روز از اردیبهشت سال ۱۳۵۳ در سر پل ذهاب. سال‌های جنگ و تئاترهای دانش‌آموزی در شهر اسلام‌آباد غرب نخستین گام‌های ورود به فعالیت هنری از سوی حمیدرضا نعیمی بود. اشغال شهر سر پل ذهاب توسط نیروهای عراقی در پی جنگ ایران و عراق، سبب کوچ اجباری نعیمی به همراه خانواده به اسلام‌آباد غرب شد. شهری که تحصیلات این نویسنده تا پایان دوران متوسطه در آن گذشت. در یک بازه زمانی دو ساله از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹ با گروه‌های دانش‌آموزی در این شهر فعالیت تئاتری داشت. حضور و فعالیت در انجمن نمایش این شهر برایش رخداد بسیار مفیدی بود و آموختن از اساتیدی همچون نصرت سپهر و محمد زندی برای نعیمی اثرات مثبتی به همراه داشت.

قبول شدن در کنکور هنر سبب شد تا این نویسنده در سال ۱۳۷۲ راهی شهر تهران شود. در اینجا اساتید بزرگی همچون حمید سمندریان، فرهاد ناظرزاده کرمانی، محمود دولت‌آبادی، بهزاد فرهانی، عطاءالله کوپال و... سبب بهره‌بردن فراوان او شد.

نعیمی آشنایی با محمود استاد محمد را اتفاق بزرگ زندگی خود می‌داند. خودش می‌گوید این اتفاق سبب شد تا او مفهوم انسان، عشق و زندگی را بهتر متوجه شود.

از حمیدرضا نعیمی تاکنون آثار زیادی بر صحنه‌های تئاتر به اجرا رفته است که در این میان «سقراط» یکی از استثنایی‌ترین‌هاست. سقراط رکورددار بیشترین اجرا و بیشترین تعداد مخاطب در فضای تئاتری ایران است.

به نعیمی در سال ۱۴۰۰ نشان درجه یک هنری اهدا شد.

زندگی کنسرو شده، خط سرخ، یک دقیقه از آینده به اتمام رسیده، سنه‌کا، اینک انسان و مدیا از جمله دیگر آثار اوست.

قسمتی از نمایشنامه‌ی سقراط نوشته‌ی حمیدرضا نعیمی:

سافو: کی گفته شاعر بودن یه رسالته؟

سقراط: مگه نیست؟

سافو: مگه هست؟

سقراط: اگه نیست، پس چرا شعر می‌گی؟

سافو: چون دوست دارم.

سقراط: چی رو دوست داری؟ شعر گفتن رو، خودت رو، یا کسانی که براشون شعر می‌گی تا بشنوند و لذت ببرند؟

سافو: نمی‌دونم.

سقراط: وقتی سافو نمی‌دونه، پس کی می‌دونه؟

سافو: کی گفته من باید همه چیز رو بدونم؟ من که خدا نیستم.

سقراط: عجب!

سافو:‌ از چی؟

سقراط: می‌گی خدا نیستی، اما شاعری!

سافو: مگه خدا شاعره؟

سقراط: به نظر تو نیست؟

سافو: به نظر تو هست؟

سقراط: اگه نیست، پس چرا این دنیا این‌قدر زیباست؛ و از اون زیباتر، انسانه؟ کی تا حالا تونسته شعری به زیباییِ انسان بگه؟

سافو: پس جناب سقراط اعتقاد دارند که همه‌ی انسان‌ها زیبا هستند؟

سقراط: من گفتم انسان، نگفتم انسان‌ها.

سافو: بله درسته؛ می‌شه بگی الان اینجا چی‌کار می‌کنی جنابِ انسان؟

سقراط: خودت این‌جا چه‌کار می‌کنی؟

سافو: شد یک‌بار سؤال رو با سؤال جواب ندی؟

سقراط: این هم یه جور رسالته دیگه.

سافو: من... در جمعِ دوستانم هستم.

سقراط: می‌شناسمشون؟

سافو: با تعدادی از اون‌ها ملاقات هم داشتی.

سقراط: جدی؟

سافو: اِهم...

سقراط: مثلاً این عالی‌جناب کی باشن؟

سافو: تالس.

سقراط: جان؟!

سافو: تالس...اولین فیلسوفِ یونانی که می‌گفت همه‌چیز در نهایت از آب به وجود اومده.

سقراط: این مهم نیست، مهم این بود که گفت: خودت رو بشناس!

سافو: فیثاغورث... که اعتقاد داشت...

سقراط: هستی از اعداد ریاضی تشکیل شده...

سافو: آناکسیماندروس... هراکلیتوس... دموکریتوس...

سقراط: دموکریتوس؟

سافو: بله.

سقراط: هنوز هم اعتقاده داره که جهان از اتم‌ها تشکیل شده؟

سافو: هنوز هم! آناکساگوراس...

سقراط: وای... باورم نمی‌شه! (به تندیس آناکساگوراس) آناکساگوراس، آتن به تو مدیونه!

سافو: آخه خنده‌دار نیست که یکی بگه خورشید، یه سنگ بزرگ خیلی داغه و ماه از خاک تشکیل شده؟

سقراط: خنده‌دار اینه که به‌خاطر افکارش متهم شد به کفرگویی... پیرمرد چاره‌ای نداشت جز این که از آتن فرار کنه. همیشه می‌گفت سقراط، فلسفه هم جدیه، هم خطرناک.

مشاهده آثار حمیدرضا نعیمی

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.