جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: قلهها و درهها
دنیایی که در آن زندگی میکنیم دنیای واقعیتهاست نه ایدهآلها. دنیای واقعیتها سراسر حرکت است، چالش است، موفقیت است و گاهی شکست، دنیای نشاطها و غمها، دنیای دوستیها و دشمنیها، دنیای صلحها و جنگها، دنیای لبخندها و اشکها و خلاصه دنیای قلهها و درهها. به راستی در چنین دنیایی بین انسانها چه تفاوتی است. اگر اینگونه است که در کار و زندگی، مسائل و مشکلات برای هرکسی پیش میآید و حتی به مصداق هر که بامش بیش برفش بیشتر، انسانهای موفق و ثروتمند بیشتر در معرض چالشها و مشکلات هستند، پس در ارتباط با کیفیت زندگی انسانها، تفاوت در کجاست؟ انسانهای ناکام در ذهن خود، از کاه کوه میسازند و احساس ناتوانی میکنند. اگر این اصل را به عنوان پدیدهای نسبی بپذیریم، در آن صورت، قلهها و درهها در زندگی انسانها معنای دیگری پیدا میکند و به نظر میرسد که در بسیاری از مواقع، قلهها و درهها در ذهن آدمیان شکل میگیرند و در دنیای واقعیتها مصداق پیدا میکنند. به عبارت دیگر، شاید این نگرش ما انسانها به مسائل کار و زندگی است که گاه خود را در دنیایی از عشق و امید، در اوج میبینیم و گاه با کوچکترین مشکل و در شرایطی به ظاهر نامطلوب، خود را در حضیض زندگی احساس میکنیم. اسپنسر جانسون در کتاب قله ها و دره ها، بیان می دارد که نگرش ما عامل اصلی و تعیین کنندۀ روحیه و احساس زندگی است. با کمترین تغییر در نگرش، حرکت خود را از دره به سوی قله احساس خواهیم کرد و میتوانیم درد را به درمان، غم را به شادی، فقر را به ثروت و یأس را به امید تبدیل کنیم. پس اگر زیستن در قلهها و درهها، قبل از هر چیز، یک احساس است و قله و دره بیشتر پدیدهای درونی است تا مقولهای بیرونی، سؤال این است که چگونه انسانها میتوانند با استفاده از قانونهای جهان هستی، خود را از درههای زندگی برهانند و بر قلههای موفقیت و سعادت تکیه زنند. این بحثی است که کارشناسان پیشرفت انسانی، خودشکوفایی و خودمدیریتی مطرح کردهاند. کتاب قلهها و درهها، اثر اسپنسر جانسون، نیز ازجمله آثاری است که در قالب داستانی زیبا، این معنا را تحلیل کرده است و به خواننده کمک میکند تا با تغییر نگرش خود، کیفیت زندگی خود را نیز بهتر کند.قسمتی از کتاب قلهها و درهها:
بخش عمدۀ احساساتت، به برداشت تو از موقعیتهای جدید بستگی دارد. بهتر است اتفاقاتی را که برایت میافتد، از احساسی که درمورد خوب و ارزشمند بودن خود به عنوان یک انسان داری، مجزا کنی. پیرمرد افزود: «من دریافتم حتی زمانی که روزگار بر وفق مرادمان نیست، میتوانیم احساس خوبی نسبت به خود داشته باشیم.» مرد جوان حرف پیرمرد را قطع کرد. «منظورتان این است که وقتی در دره، زندگی ام به خوبی پیش نمیرفت، باید به هر شکل ممکن، احساس خوشبختی و رضایت میکردم؟ من نمیخواهم با شما مخالفت کنم، اما متأسفانه باید بگویم با شما هم موافق نیستم. آنجا هیچ چیز بر وفق مراد من نبود. شاید برای شما که بالای این قله نشستهاید، گفتن این حرفها آسان باشد. زندگی شما این بالا با زندگی من در آن پایین، شباهتی با هم ندارد. من از جایی آمدهام که با دنیای شما تفاوت دارد.» به نظر نمیرسید که پیرمرد از پاسخ تند مرد جوان عصبانی شده باشد. او آرام و ساکت بود. پس از دقایقی مرد جوان آرامتر شد و با شرمساری گفت: «ببخشید. میدانستم که ناامید و ناکام هستم؛ ولی فکر کنم بیشتر از آنچه تصور میکردم، عصبانی نیز هستم.» پیرمرد سری تکان داد و گفت: «درکت میکنم.» سپس ادامه داد: «تو فکر میکنی زندگی من این بالا هیچ ارتباطی با زندگی تو در دره ندارد. اجازه بده سؤالی از تو بپرسم. آیا در مسیر بالا آمدن و رسیدن به قله، شکاف، بریدگی یا گودال بزرگی دیدی که درۀ تو را کاملاً از این قله جدا کند؟» مرد جوان پاسخ داد: «نه ندیدم. کجا بود؟» پیرمرد سکوت کرد. مرد کمی فکر کرد و بعد خندید و گفت: «برای اینکه چنین چیزی آنجا نبود، درست است؟» پیرمرد گفت: «آفرین!» مرد جوان گفت: «زیرا قلهها و درهها به هم متصل هستند.» پیرمرد لبخندزنان گفت: «آفرین، تو جوان باهوش هستی. چه کسی میتواند بگوید بلندترین جای دره کجا تمام میشود و پایینترین جای کوه از کجا شروع میشود؟ همانگونه که قلهها و درههای طبیعی به هم مرتبط هستند، قلهها و درههای انسانی نیز به هم مرتبطاند و کلید معما در این است که نه تنها این موضوع را دریابی، بلکه ارتباط بین قلهها و درهها را نیز درک کنی.»
در حال بارگزاری دیدگاه ها...