جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
فیلمنامه اصلی: متروپلیس
متروپلیس فیلمی است به کارگردانی فریتز لانگ و محصول سال ۱۹۲۷ سینمای آلمان. در این فیلم، بازیگرانی همچون آلفرد آبل، بریگیته هلم و گوستاو فروهلیش به نقشآفرینی پرداختهاند. تئا فون هاربو فیلمنامهی این فیلم را نوشته است. فیلمی که ساختش، حدود ۴ میلیون مارک هزینه در پی داشت و از این لحاظ، پرهزینهترین فیلم در دههی بیست میلادی محسوب میشود. هیچ فیلمی نمیتواند به روشنی متروپلیس نشان دهندهی کلیشههای قرن پیش، همچون «مدرنیته شهری، دهه ۲۰ طلایی برلین و شهرهای سینماگونه» باشد. شاهکار نه چندان بینقص فریتز لانگ که در سالهای ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ خلق شد. این فیلم کلاسیک به دلیل تناقضاتی که در خود جای داده، از زمان تولیدش تاکنون با برخوردهای بسیار متفاوت و متناقضی مواجه شده است. چنان که گاه بر قلههای شکوهمند نشانده شده و گاه مورد خشم و انکار قرار گرفته است. ساخته لانگ در کمپانی یوفا که رقابت با تولیدات هالیوودی برایش همچون یک عملیات انتحاری بود، تبدیل به فیلم هیولاگونهای شد که منتقدان علاقه زیادی به کوبیدن آن پیدا کردند. این فیلم، شصت سال بعد، جایگاه یک نسخه اولیه از پسامدرنیتهی سینمایی را پیدا کرد. چکیده درک و دریافتی که احتمالاً نویسندگان اثر، خود، چندان موافق آن نبودند: یک تکنو-کیچ ترمیمشده و در نتیجه یک نمونه کهن الگویی از ژانری که آنها هیچ تصوری از آن نداشتند، یک فیلم فاجعه علمی-تخیلی نوار. متروپلیسی که قبلاً تصویر یک آرمانشهر بود و عمر ما بهمثابه شمایلی بتگونه از شهر آینده و انسانهای نیمه ماشینی آن شناخته میشد حالا با ترکیب انرژی انسان و ماشین حرف از حیات و جسم الکتریکی میزد و در نمایش شکل و شمایل پرزرق و برقش بیش از جلوههای بصری اکسپرسیونیسم، از لامپهای شبرنگیِ ولتاژ بالا استفاده کرده بود. در خلق متروپلیس خلاقیت و تخصص افراد زیادی نقش داشته است؛ اما بخش عمدهای از موفقیت این اثر را باید مدیون آهنگساز ایتالیایی هالیوود، جورجیو مورودر، بود که خالق موسیقی متنهای موفق اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ م است. او در ادای دین به فیلم بر دو کارگردان انگلیسی متقدم است: ریدلی اسکات، که فیلمش بلید رانر (۱۹۸۲) چه از لحاظ ساختار و چه از لحاظ داستان، تکامل یافتهی متروپلیس است و آلن پارکر اولین کسی که توانست موزیک ویدئوی نهفته در صحنه آغازین فیلم لانگ را کشف کند و به شکل یک تقلید هنری خوب در فیلم دیوار پینک فلوید، قطعه ما به تحصیل نیاز نداریم، استفاده نماید (در همان سال، ۱۹۸۲). فیلم که در نور نئون-گوتیکِ «انحطاط سده ۲۰م» غرق است، شگفتیهای زیادی دارد که برای دوران معاصر نیز جالب است؛ کارگران داستان با خوی انسانهای بدوی، برای ما نهتنها یادآور انسانهای بالغ در یونیفورمهای مدرسه هستند که ظاهری مطیع و سر به زیر با نهادی شورشی و سرکش دارند، بلکه همچنین قواعد خشک سربازخانه را به ذهن متبادر میکنند. پیکر آهنین ماریای روبات، مطابق قواعد امروز ویژگیهای «قدرت زنانه» را در بر دارد، هرچند احتمالاً مخاطبان زمان خودش فقط تصویر زنستیزانهی بدخواهی و شرارت را از آن دریافت کردهاند. فضای عجیب و غریب شهر متروپلیس که زندگی مصرف گرایانه قلب تپنده آن است، با ساختمانهای سر به فلک کشیده و سرد و خشک مدرن که بیروح و خاکستریاند، قیاسشدنی است، که سابق بر این زندگی واقعی در دوران معاصر فیلم را تشکیل میدادند. تضاد دفتر مدرن و مجهز اصلی شهر که در آخرین طبقهی یک برج واقع شده -و با آن چشمانداز زیبا هر جوان تازهکاری آرزوی داشتنش را دارد - با آزمایشگاه کیمیاگر که خانهی روتوانگِ جادوگر است، نمایانگر تقابل فرهنگ شرکتهای بزرگ چندملیتی با فرهنگ هکرهای اینترنتی عصر جدید است. در همین حین، زیرزمین شهر متروپلیس، که در آن کارگران پنهانی به این وعظ دل بستهاند که نجاتدهندهای خواهد آمد، نمایانگر بیگاریخانههای آسیا و آمریکای لاتین است که کارگران در آنها به اندازه یک نماز و فریاد، با بنیادگرایی مذهبی فاصله دارند، و همچنین، جریانهایی که در طول این هزاره جان گرفتهاند مثل تبلیغِ مسیحیت در رسانهها و احیای مذهب وودو را تداعی میکند.قسمتی از کتاب متروپلیس نوشته توماس الساسر:
تناقض متروپلیس در دورنمایی است که ارائه میکند. یکی از اعتراضاتی که در سال ۱۹۲۷ مطرح شد این بود که فیلم مدعی به تصویر کشیدن آینده است، در حالی که عملاً نه پیشبینیهای باورپذیری میکند و نه پیشرفتهای تکنولوژیک و زندگی اجتماعی عصر تمدنهای کلان را بهدرستی نمایش میدهد. اما از آنجا که هیچ چیز بهسرعت تصورات ما از آینده، کهنه نمیشود، جاذبه فیلمهای علمی - تخیلی بهندرت در قدرت پیشگوییشان است. متروپلیس هم از این قاعده مستثنا نیست، و تمایل آن به تفکرات معاصرش، قطعاً باعث شده است تا به منزله سندی تاریخی، اثری ارزشمند باشد. این داستان را میتوان متنی موجز از مسائل روز دانست که موتیفهایی را از اساطیر مسیحی و قصههای عاشقانه و شاه پریانی آلمانی میگیرد تا آنها را به تمثیل پادآرمان شهری خود، پیوند زند. منتقدان بهسرعت نسبت به مسائل مربوط به معماری، مسکن، حقوق کار و سیاستهای فیلم عکسالعمل نشان دادند. فیلم با وجود اینکه چندان واقعگرا نیست، شبیه به نموداری از وضعیتهای روانی و تب و تاب جامعه اواخر دهه ۱۹۲۰ است که طی داستانی درباره قدرت گرفتن تکنولوژی، شورشهای کارگری و سلطه رژیمهای مبتنی بر سازوکار صنعتی دائماً به مسائلی میپردازد مثل افزایش حرارت، بهنهایت رسیدن فشار، جوشیدن مایعات مختلف در دیگها، خطر همیشگی انفجار و احتمال سیلهای ویرانگر: به بیان ساده، فیلم به ما نشان میدهد که همهی فشارها از اعماق، به بالا میجوشند. همچنین با خوشبینی امریکا نسبت به پیشرفت بدون محدودیت و عملگرایی فوردی، که اروپاییان آگاهانه و در دفاع از ارزشهای معنوی به آن معترض هستند، مخالفت میکند. این ارزشها در تردید در خور دفاعِ آلمانِ عصر وایمار، بدبینی احساساتی و در کنار آن برداشت با اکراه و تردید از مدرنیته، مجسم شده است. تئودور هویس (که بعدها در سال ۱۹۴۸، اولین رئیسجمهور جمهوری فدرال شد) اشاره میکند که: متروپلیس با ترکیب نمادهای مسیحیت، موتیفهای باستانی و قالبهای زیرشاخهای، «معنویت تضعیفشدهی زمانهی ما را به تصویر میکشد، زمانی که ابتذال وجهی قهرمانانه پیدا میکند، قهرمانگرایی جای خود را به عرفان میدهد و عرفان به جای تراژدی به ما قالب میشود». با وجود اینکه فیلم، میکوشد ارزشهای طبقه فرادست را اخلاقی جلوه دهد، اما اثر لانگ/فون هاربو مملو از هیجانی است که با عمق نگاه روانشناختی و میزان فانتزی، متروپلیس را فیلمی یکدست میسازد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...