عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: در مسیر شخصیت
«در مسیر شخصیت» عنوان کتابی است به قلم دیوید بروکز که انتشارات طرح نو آن را به چاپ رسانده است. این کتاب بهانهای برای بازنگری در برخی عادتهای نسل حاضر و یادآوری صفات و ویژگیهایی است که بروکز گمان میکند در دنیای امروز در حال فراموش شدن هستند. «در مسیر شخصیت» کتابی در وصف انسانهای بااراده است، ولی بههیچوجه شرححال انسان یا انسانهای کامل نیست؛ گزیدهای از شرححال کسانی است که راه رشد و مهار خویشتن را در پیش گرفتند و هرچند به تمامی از دام ناتوانیها و وسوسهها رها نشدند، در پایان عمر تا آخرین حد ممکن از شر خود رها شده بودند.
«در مسیر شخصیت» دربارهی کسانی است که برخلاف اکثر انسانها، برآیند محیط خود نیستند؛ کسانی که مثل یک بُردار فیزیکی، برآیند سادهی بُردارهای خانواده، جامعه، وراثت و محیط اقتصادی و سیاسی پیرامونشان نبودهاند و درواقع تلاش کردهاند تا چنان برآیندی نباشند. این مردم با غور در ژرفای روح خود و با در پیش گرفتن فروتنی، از خود بُرداری دیگر با جهتی دقیقتر و مفیدتر ساختهاند.
«در مسیر شخصیت» کتابی برای کسب شهامت و حرکت کردن برخلاف جهت امواج فراگیر پیرامون، وانهادن آرمانهای اجتماعی و دقت در کاستیهای فردی است. شخصیتهای کتاب واقف شدهاند که سرشت و چارچوب وجودشان از الوار خمیده ساخته شده است؛ الواری که خواهناخواه خمیدگیهایش در پیکر و پندار ایشان نمایان میشود و باید کاستیهایش را با اکسیر تواضع پذیرفت و در عین حال با همان اکسیر و با اعتراف به آن کاستیها، در مسیر اصلاح خمیدگیها گام برداشت.
«در مسیر شخصیت» دربارهی برقراری توازن بین آدم اول و آدم دوم است؛ دربارهی فرهنگ تواضع و ضدفرهنگ تکبر است؛ دربارهی آفت اداره کردن زندگی بهمثابه یک کسبوکار است؛ نقدی بر جلوهگری و خودنمایی است؛ دربارهی امکان تغییر دادن شخصیت و به دست گرفتن زمام امیال است؛ داستان رشد کردن و از چنبرهی خود به درآمدن است؛ تقلای مداوم برای رهایی از خویشتن است؛ کتاب صداقت، کتاب بهتر شدن، به خود سخت گرفتن و البته در درجهی اول، کتاب تواضع است.
این کتاب برخلاف آنچه شاید مخاطب آرمانگرا گمان کند، دربارهی انسانهای نمونه، الگو و سرمشق نیست؛ دربارهی افراد بیعیب و نقص یا پاک و معصوم نیست، بلکه برعکس از مردمی آکنده از سرخوردگی و کاستی سخن میگوید که میتوانند آینهی تمامنمای خوانندهی کتاب باشند؛ مردمی که شاید راه زندگی ایشان به ما شبیه نباشد، ولی هرکدام جنبهای از وجود ما و تکاپوهای درونی ما را به خودمان میشناسانند.
قسمتی از کتاب در مسیر شخصیت:
اعتدال فضیلتی است که معمولاً دربارهاش سوءتعبیر وجود دارد. پس بهتر است ابتدا بگوییم که اعتدال چهچیز نیست. اعتدال صرفاً یافتن حد وسط بین دو قطب مخالف و جایگیری فرصتطلبانه در آن میانه نیست؛ اعتدال همچنین به معنای بردباری بیهدف نیست. اعتدال صرفاً برخورداری از خلق و خوی ملایمی نیست که هیچگونه احساس چشموهمچشمی یا افکار رقابتآمیز در آن نباشد.
برعکس، اعتدال مبتنی بر آگاهی از گریزناپذیری تعارض است. اگر گمان میکنید که تمام اجزای دنیا میتوانند بیدردسر در کنار هم جمع شوند، در آن صورت لازم نیست که معتدل باشید. اگر فکر میکنید همهی خصلتهای فردیتان میتوانند در کنار هم به هماهنگی سهل و دلچسبی برسند، آنگاه ضروری نیست که مردد باشید و میتوانید یکسره در مسیر خودشکوفایی و رشد حرکت کنید. اگر تصور میکنید تمام ارزشهای اخلاقی همسو هستند یا تمام اهداف سیاسی را میتوان یکباره با پیشروی مستقیم در یک مسیر محقق کرد، نیازی نیست که معتدل باشید و میتوانید با حداکثر سرعت ممکن، در جهت حقیقت به پیش بروید.
ولی مفهوم اعتدال دلالت میکند که همهی امور نمیتوانند سهل و بیدردسر در کنار هم جمع شوند. ممکن است سیاست، به رقابت بین منافع متضاد و بحق تبدیل شود. شاید صحنهی فلسفه به تنش بین حقایق نصفهنیمه بدل شود. شاید شخصیت به صحنهی نبرد بین خصلتهای ناسازگار ولی ارزشمند مبدل شود.
به قول هری کلور در کتاب عالیاش به نام «دربارهی اعتدال: اختلاف بنیادین در روح یا روان انسان»، ریشهی اصلی نیاز ما به اعتدال است. مثلاً آیزنهاور از احساس نیرو میگرفت و با سرکوبنفس مهار میشد. هیچیک از آن دو هوس برای او تماموکمال بیهوده یا کاملاً مفید نبودند. خشمِ بجای آیزنهاور میتوانست او را به سوی عدالت سوق دهد و در عین حال گاهی وی را کور سازد. کفنفس میتوانست وی را قادر به خدمت و انجام دادن وظیفهاش سازد و در عین حال ممکن بود موجب سنگدلیاش شود.
شخص معتدل ظرفیتهای متعارض تا درجهی n اُم دارد. شخص معتدل ممکن است کار را از افراط یا تفریط آغاز کند؛ یعنی مثلاً ظرفیت خشم فراوان و نیز میل به نظم فراوان داشته باشد؛ در کار، آپولویی و در تفریح، دیونیزی باشد، بهشدت باورمند و در عین حال عمیقاً شکاک باشد و هم آدم اول باشد و هم آدم دوم.