جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: فهرست شیندلر
از درخشانترین فیلمهای پرونده کاری استیون اسپیلبرگ و محصول سال ۱۹۹۳ در این فیلم بازیگرانی همچون بن کینگزلی، لیام نیسون، رالف فاینز و یژی نوواک به نقش آفرینی پرداختهاند. زندگی اسکار شیندلر که در جریان قوم کشی هیتلر و سیستم نازیها، زندگی بیش از هزار لهستانی یهودی را نجات داد دستمایه اصلی ساخت این فیلم بوده است. فیلم، از رمان درخشان توماس کنیلی اقتباس شده است. رمانی که جایزه من بوکر را نیز در سال ۱۹۸۲ از آن خود کرده است. فروش ۳۲۱ میلیون دلاری این فیلم در آن سالها، موفقیت کم نظیری بود. فیلم در مراسم آکادمی اسکار توانست جوایز اصلیِ بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را نیز از آن خود کند. در این رمان، کنیلی نویسنده کتاب، مردم و مکانهای واقعی را با حوادث داستانی و صحنههای اضافه شده و بازسازی گفتمانها توصیف میکند که جزئیات دقیق آن مشخص نیست. قهرمان ناقص داستان بدون گناه نیست؛ او قدم به جایی میگذارد تا بتواند ثروت بسیاری به دست آورد. اسکار شیندلر همان سرمایهدار سودجوی اتریشی است که به کراکوف میآید تا با استفاده از نیروی کارگر یهودی بی جیره و مواجب، یک کارخانهی تولید ظروف فلزی برای مصرف آلمانیها راه بیاندازد اما در حوادث تو در توی سرنوشت خود، راه دیگری را در پیش میگیرد.قسمتی از کتاب فهرست شیندلر:
اصلا نمیتوانیم فکرش را هم کنیم که اسکار شیندلر با چه شرایط روحی آخرین و بدترین روز یهودیان، یعنی سیزده دسامبر را پشت سر گذاشت. با این حال، وقتی که کارگرانش با مامورین، از اردوگاه کار اجباری پلاشوف برگشتند و او دوباره روحیهی خود را به دست آورده بود و داشت گزارشات مربوط به وقت بعدی دندانپزشک را جمع کرد تا برای دکتر سدلک ارسال کند. از زندانیان فهمیده بود که اردوگاه کار اجباری پلاشوف همان طور که از اسم دولتی، بی روح و پر اطناب آن هم معلوم میشد جای خوبی نبود. گات به گارد محافظتی دستور داده بود که زیگموند گرونبرگ را کتک بزنند تا جایی که بیچاره به کما رفته بود. عمدا او را دیر به درمانگاه نزدیک کمپ زنان برده بودند تا مطمئن شوند که مرده است. او به این ترتیب توانست روی کینهی خود علیه مهندسین آب سردی بریزد. اسکار، از زندانیانی که سوپ مقوی نیم روزی خود را در دی ای اف میخوردند شنیده بود که این اردوگاه کار اجباری، نه تنها یک کمپ کاری، بلکه محلی برای اعدام هم بود. با همهی زندانیان اردوگاه میتوانستند صدای اعدام و کشتار را بشنوند، اما بعضی از آنها هم خودشان به چشم دیده بودند. مثل زندانی ام که قبل از جنگ در کراکوف به کار دکوراسیون مشغول بود، در اولین روزهای کمپ از او خواسته شد تا دکوراسیون خانههای اس اس و تعداد کمی از ویلاهای بزرگ ییلاقی که در جبههی شمالی اردوگاه قرار گرفته بودند را به عهده بگیرد. مثل هر هنرمند ارزشمند دیگری، او هم آزادی عمل بیشتری داشت. در همان بهار، یک روز عصر از ویلای یکی از شبه نظامیان آلمانی به نام لئو جان، از تپه چو جووا گورکا بالا رفت که قدمتی اتریشی داشت. از قبل خودش را آماده کرده بود تا از شیب حیاط کارخانه برگردد، برای همین مجبور شد بایستد و به کامیون ارتش اجازه دهد از کنارش عبود کند و به نوک تپه برسد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...