جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: هانس کریستیان اندرسن
زادهی دومین روز آوریل ۱۸۰۵ در اُدنسِ دانمارک. نویسندهای که بسیاری از کودکان جهان با آثار او، «دخترک کبریت فروش»، «لباس جدید پادشاه»، «جوجه اردک زشت»، «ملکه برفی» و...، بزرگ شدهاند و از این قصهها خاطرات شیرینی دارند. انگار نبوغ از همان کودکی با اندرسن همراه بود. هنوز پسر بچهی کوچکی بود که صحنهی نمایش درست میکرد و با استفاده از عروسکهای چوبی، آثار شکسپیر را اجرا میکرد. بعدها در سنین جوانی، قوهی تخیل شگفتانگیزش زبانزد خاص و عام شد. در اوایل جوانی و با از دست دادن پدر، ابتدا برای مدتی به چند شغل بیربط مشغول شد؛ از خیاط و بافنده گرفته تا کارگر کارخانهی دخانیات. بعدها نیز به کپنهاگ رفت و در تئاتر شغل ناچیزی یافت. در همین دوران بود که به فراخور تشویقهای آدمهای دور و بر، نوشتن هر روز برای هانس جوان فرآیندی جدیتر شد. نخستین کتابش که «گزارش یک پیادهروی» نام داشت، در سال ۱۸۲۹ به چاپ رسید. در آغاز مسیر، نوشتن برای بزرگسالان نقطهی تمرکزش بود، اما کمکم به فانتزیهای ذهنیِ خود مجال این را داد که پرورش یافته و تربیت شوند و نتیجهاش هم چیزی نبود جز خلق آثاری درخشان برای کودکان. انگار فانتریهای ذهنی اندرسن همچون بذرهایی بود که با درخشش نور خورشید شکوفا میشد. فانتزیهایی که بسیاری از آنها ریشه در زندگی و احوالات خودِ نویسنده در ایام کودکی داشت، از این رو میتوان ریشههای این فانتزیهای ذهنی را در ایام کودکی اندرسن جستوجو کرد. جالب آنجاست که روزی یکی از منتقدان، از این نویسنده پرسیده بود که ممکن است داستان زندگی خودش را نیز بنویسد؟ اندرسن پاسخ داده بود: «آن را نوشتهام: جوجه اردک زشت.» آرزوی اندرسون این بود که وارد حرفهی تئاتر شود و قبل از آنکه بهعنوان نمایشنامهنویس و رماننویس به موفقیت دست یابد، در حرفهی خوانندگی و بازیگری آموزش دید. او از سال ۱۸۳۱، سفرهایش را به اروپا آغاز کرد و در طول زندگی، مسافری پرشور باقی ماند. در سال ۱۸۴۷، برای نخستینبار از انگلستان دیدار کرد و با مشاهیری چون «چارلز دیکنز»، و «براونینگ» آشنا شد. در این زمان، بهخاطر نوشتن داستانهای «پریان»، به شهرتی جهانی دست یافته بود. قصههایی از قبیل «پری دریایی»، «ملکه برنی»، «جوجه اردک زشت»، «کفشهای قرمز» و «لباس جدید پادشاه» که نتیجهی تجربههای روانشناسانهی خود اندرسون و گاهی هم حساسیت بیمارگون او هستند، عمیقاً ریشه در ادبیات عامیانهی دانمارک دارند. همچنین بسیاری از داستانهای او کاملاً اصیل و نو هستند. برخلاف «برادران گریم»، که قصههای عامیانه را جمع آوری و ثبت کردند، هانس کریستیان آندرسون، با استفاده از عناصر داستانی و تصاویری که برگرفته از خاطرات کودکی او بود، به نوشتن داستانهای پریان دست زد. در موطنش -اُدنس- همواره پدر، مادر و مادر بزرگش قصههای پریان و اساطیر را برای او نقل میکردند. علاوه بر این، اندرسون در نگارش قصههای خود از درونمایههای تاریخی و ادبیات کشورهای دیگر بهره گرفت، اما داستانها و شهرتش، بازتابی از تخیل پر بار و توانایی او در تبدیل تجربیاتش به اسطوره است. اندرسون آرزویش این بود که بهعنوان نویسندهی آثار جدی مطرح شود و نه بهعنوان نویسندهی ادبیات کودکان. به همین خاطر، اگرچه نمایشنامه، رمان، شعر و زندگینامه نوشت، بااینحال اکثر آنها در خارج از دانمارک ناشناس هستند؛ اما داستانهای «پریان» او در شمار پرفروشترین کتابهای منتشرشده در طول تاریخ ادبیات جهان است. درمقایسه با داستانهای پریان، که غالباً پایانی خوش دارند، اکثر داستانهای اندرسون پایانی غمانگیز را رقم میزنند؛ زیرا اندرسون با وجود شهرت جهانیاش و در پی آن، زندگی راحت و بیدغدغهاش، رنجهایی را که در دوران کودکی دیده، در آثارش به تصویر کشیده است. اندرسون در آغاز، بیشتر وقتها داستانهایش را برای دوستان خود میخواند و به همین خاطر میتوان گفت که او نویسندهی کودکان -به معنای مرسوم آن- نیست. در ملاقاتی با پادشاه و ملکهی دانمارک، هر شب قصهای را برای آنها میخواند و اغلب، داستانِ مورد علاقه پادشاه، یعنی داستان «بلبل امپراتور» را برای او تکرار میکرد. آثار اندرسن در یک نگاه کلی، جهانی سراسر خلاقانه هستند که از دریچهی ذهنی نبوغآمیز در ادبیات تبلور یافتهاند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...