جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: امید نیک فرجام
امید نیک فرجام زاده سال ۱۳۵۱ در مشهد، از جمله مترجمان کشورمان است که در زمینههای گوناگونی از جمله رمان، سینما، مباحث تئوریک هنر، داستان کوتاه و... ترجمههای درخشانی داشته است. در بیست و ششمن دوره کتاب سال، ترجمههای امید نیک فرجام به عنوان ترجمههای برگزیده انتخاب شد و این مترجم موفق شده در جایزه جهانی کتاب سال و شانزدهمین دوره این مراسم به عنوان مترجم برگزیده انتخاب شود. فرنی و زویی، عاقبت کار، هفتهای یه بار آدمو نمیکشه و داستانهای دیگر، گاو خشمگین، نما به نما، خنده در تاریکی، قاتل در باران، آگراندیسمان و چند داستان دیگر تعدادی از ترجمههای امید نیک فرجام است.در قسمتی از ترجمه خنده در تاریکی میخوانیم:
روزی روزگاری در شهر برلین آلمان مردی زندگی میکرد به نام آلبینوس. او متمول و محترم و خوشبخت بود؛ یک روز همسرش را به خاطر دختری جوان ترک کرد، عشق ورزید، مورد بیمهری قرار گرفت و زندگیاش در بدبختی و فلاکت به پایان رسید. این کل داستان است و اگر در نقل آن لذت و منفعت مادی نبود همین جا رهایش میکردیم.؛ گرچه چکیدهی زندگی انسان را میتوان بر سنگ قبری پوشیده از خزه جا داد، نقل جزئیات همواره لطفی دیگر دارد. ماجرا از اینجا آغاز شد که یک شب فکر زیبایی به سر آلبینوس زد. البته آنطور که عبارتی در یکی از آثار کُنراد (نه آن لهستانی معروف، بلکه اودو کنراد، نویسندهی خاطرات مرد فراموشکار و آن چیز دیگر دربارهی شعبده باز پیری که در برنامهی خداحافظیاش خود را همچون شبح محو میکند) اشاره به این امر دارد ، آن فکر تمام و کمال از آنِ خودش نبود. اما او به آن علاقمند شد، با آن بازی بازی کرد و گذاشت که در وجودش ریشه بدواند و این در سرزمین آزاد ذهن یعنی شرعا و قانونا مالک چیزی شدن. او به عنوان منتقد هنری و کارشناس نقاشی غالبا خود را این طور سرگرم کرده بود که از این یا آن استاد بزرگ خواسته بود مناظر و چهرههایی را برایش امضا کند که او آلبینوس در زندگی واقعی به آنها برمیخورد. این کار زندگیاش را به نگارخانهای عالی تبدیل میکرد-نگارخانهای پر از آثار تقلبی و مسرت بخش. سپس یک شب که به ذهن فرهیختهاش تعطیلی داد و داشت مقالهای کوتاه (چیز درخشانی نبود چون او مرد آنقدرها بااستعدادی نبود) در باب هنر سینما مینوشت، آن فکر بکر و زیبا به سراغش آمد. فکر بایستی به نقاشیهای متحرک و رنگی مربوط میبود که در آن زمان تازه پا به عرصه گذاشته بودند. فکر کرد چه خیره کننده میشد اگر کسی میتوانست این شیوه را روی تابلوئی مشهور ترجیحا از مکتب هلندیها، پیاده کند، آن را روی پرده با رنگهایی شفاف و واضح کاملا بازآفرینی کند و سپس به حرکت درآورد-حرکت و حالت به روشنی و کاملا هماهنگ با شکل ثابتشان در تابلو بسط یابند. مثلا میخانهای با آدمهایی کوچکاندام که پشت میزهایی چوبی حریصانه مینوشند و حیاطی آفتابگیر و در آن اسبهایی زین و برگدار که همه ناگهان زنده میشوند، آن مرد کوچک قرمز پوش لیوان بزرگ آبجویش را بر زمین میگذارد ، این دخترِ سینی به دست خود را آزاد میکند و مرغی در آستانهی در شروه به نُک زدن میکند. میشد این طور ادامهاش داد که آدمهای کوچک اندام بیرون بیایند و بعد از میان منظرهای از همان نقاش بگذرند، منظرهای با شاید آسمان قهوهای و آبراههای یخ زده و مردمی با اسکیتهای عجیب و غریب که آن وقتها مُد بود سُرخوران در پیچ و تابهای کهنهی درون تصویر با جادهای مرطوب و مه آلود و در سوار و در انتها بازگشتن به همان میخانه، بازگرداندن تدریجی شخصیتها و نور به دقیقا همان نظم آغازین، به تعبیری آرام کردن آنها و به پایان رساندن آن با تصویر اولیه. سپس میشد به سراغ ایتالیاییها رفت ؛ تپهای مخروطی و آبی رنگ در دوردست ، راهی پیچان و سپید و زائرانی کوچک اندام که به بالا ره میسپارند. یا شاید حتا سوژههایی مذهبی ، اما فقط آنها که شخصیتهایی کوچک دارند. و طراح این تصاویر هم باید دربارهی نقاش مورد نظر و دورهاش دانشی فوقالعاده داشته باشد و هم برخوردار از چنان استعداد و تبحری باشد که هرگونه ناسازگاری میان حرکات اثر خود و آنها را که استاد بزرگ بر تابلو نشانده مانع شود؛ باید آنها را در دل تابلو کشف کند-آه این کار شدنی است. و رنگها-رنگها حتما باید دارای پیچیدگی و ظرافتی بسیار بیشتر از رنگهای کارتون باشند. چه حکایتی میتوان گفت، حکایت رویای هنرمند ، سفر شادمانهی چشم و قلم مو و دنیایی به سبک آن نقاش غرق در ته رنگهایی که خود او کشف کرده بود. پس از مدتی اتفاقا با تهیه کنندهای فکرش را مطرح کرد، اما تهیه کننده ذرهای به هیجان نیامد؛ گفت این کار ظرافتی را میطلبدکه مستلزم نوآوریهایی در شیوهی کارتون سازی است و کلی خرج برمیدارد. گفت چنین فیلمی به خاطر طراحی طاقت فرسایش منطقا نمیتواند طولانیتر از چند دقیقه باشد؛ تازه آن هم بیشتر مردم را به حد مرگ خسته و کسل میکند و کاملا نومید کننده خواهد بود.... واحد خبرگزاری موسسه گسترش فرهنگ و مطالعات
در حال بارگزاری دیدگاه ها...