یک عشق سوان
(داستان های فرانسه،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | مارسل پروست |
مترجم | شهلا حائری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 260 |
شابک | 9786222019679 |
تاریخ ورود | 1401/07/12 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 284 |
کد کالا | 116685 |
قیمت پشت جلد | 1,200,000﷼ |
قیمت برای شما
1,200,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
«درجستجوی زمان ازدست رفته» اثر مارسل پروست، اگر طولانیترین رمان قرن بیستم نباشد، بیشک یکی از مفصلترین رمانهای این سده یا حتی کل تاریخ ادبیات است. اما آنچه خواندن این رمان را دشوار میسازد، نه طولانی بودنش، که پیچیدگیهای زبانی و روایی آن است که بهدلیل نثر منحصربهفرد نویسنده و جملههای طولانی تودرتوی آن عملا خواندن آن را به آرزویی دشوار بدل میسازد که هرکسی فرصت و توانایی محققکردن آن را ندارد.
عشق، در رمان «جستجوی زمان...» نمودهای گوناگونی دارد، از عشق کودکانهی فرزند به مادر (در خردسالی راوی) تا عشق دیوانهوار سوان به اودت و... بهزعم بسیاری از مخاطبان جدی این رمان و حتی خود پروست، ماجرای عشق سوان از پرکششترین بخشهای این اثر طولانی محسوب میشود. خطی از خطوط چندگانه درون این رمان که خواننده را مجذوب کرده و از ذهنش فراموش نمیشود. همین مسئله باعث شده است که این بخشها از رمان را برگزیده و در کنار هم به عنوان اثری مستقل نیز به خوانندگان ارائه کنند.
«یک عشق سوان»، به قلمِ مارسل پروست که با ترجمه شهلا حائری و به همت نشر قطره به چاپ رسیده است در واقع همین بخش از شاهکار پروست است که برخی آن را چکیدهی «در جستجوی ....» میدانند که میتواند برای مخاطب کمحوصلهتر و یا کسی که فرصت و توان تمرکز چند ماهه برای خوانش این اثر دشوار را ندارد، فرصتی بسیار مغتنم باشد تا افقی رو به جهان این شاهکار ادبی بگشاید.
با این اوصاف اگرچه به قول برخی منتقدان مجموعه هفتجلدی «در جستجوی ...» اثری است که بیشتر درباره آن حرف زده شده تا اینکه خوانده شود! اما «یک عشق سوآن» قسمتی پرخواننده در این اثر مهم تاریخ ادبیات داستانی قرن بیستم بهشمار میآید و میتواند طعم گوارای خوانش رمان سترگ پروست را به مخاطبان بسیاری بچشاند.
این بخش، حکایت عشق پرشور سوان (مردی برجسته در محافل پاریس) به اُدِت (زنی نهچندان خوشنام) است. عشقی آمیخته به حسادت که با پرداختی روانشناسانه در جزئیترین کنشها و واکنشهای شخصیتهای داستان بهشکلی هنرمندانه و موشکافانه بازتاب یافته است.
«یک عشق سوان» هم ظرافتها و زیباییهای «در جستوجوی ...» را دارد هم کشش و جذابیتهای یک رمان عاشقانه بنابراین آن دسته از مخاطبان که تاکنون نتوانستهاند با شاهکار پروست ارتباط برقرار کنند، برای ورود به دنیای او میتوانند از این فرصت بهره بگیرند که لااقل بعد از این همانند بسیاری از دوستان اهل کتاب، بدون خواندن شاهکار پروست، مطالعه آن را به دیگران توصیه نکنند!
عشق، در رمان «جستجوی زمان...» نمودهای گوناگونی دارد، از عشق کودکانهی فرزند به مادر (در خردسالی راوی) تا عشق دیوانهوار سوان به اودت و... بهزعم بسیاری از مخاطبان جدی این رمان و حتی خود پروست، ماجرای عشق سوان از پرکششترین بخشهای این اثر طولانی محسوب میشود. خطی از خطوط چندگانه درون این رمان که خواننده را مجذوب کرده و از ذهنش فراموش نمیشود. همین مسئله باعث شده است که این بخشها از رمان را برگزیده و در کنار هم به عنوان اثری مستقل نیز به خوانندگان ارائه کنند.
«یک عشق سوان»، به قلمِ مارسل پروست که با ترجمه شهلا حائری و به همت نشر قطره به چاپ رسیده است در واقع همین بخش از شاهکار پروست است که برخی آن را چکیدهی «در جستجوی ....» میدانند که میتواند برای مخاطب کمحوصلهتر و یا کسی که فرصت و توان تمرکز چند ماهه برای خوانش این اثر دشوار را ندارد، فرصتی بسیار مغتنم باشد تا افقی رو به جهان این شاهکار ادبی بگشاید.
با این اوصاف اگرچه به قول برخی منتقدان مجموعه هفتجلدی «در جستجوی ...» اثری است که بیشتر درباره آن حرف زده شده تا اینکه خوانده شود! اما «یک عشق سوآن» قسمتی پرخواننده در این اثر مهم تاریخ ادبیات داستانی قرن بیستم بهشمار میآید و میتواند طعم گوارای خوانش رمان سترگ پروست را به مخاطبان بسیاری بچشاند.
این بخش، حکایت عشق پرشور سوان (مردی برجسته در محافل پاریس) به اُدِت (زنی نهچندان خوشنام) است. عشقی آمیخته به حسادت که با پرداختی روانشناسانه در جزئیترین کنشها و واکنشهای شخصیتهای داستان بهشکلی هنرمندانه و موشکافانه بازتاب یافته است.
«یک عشق سوان» هم ظرافتها و زیباییهای «در جستوجوی ...» را دارد هم کشش و جذابیتهای یک رمان عاشقانه بنابراین آن دسته از مخاطبان که تاکنون نتوانستهاند با شاهکار پروست ارتباط برقرار کنند، برای ورود به دنیای او میتوانند از این فرصت بهره بگیرند که لااقل بعد از این همانند بسیاری از دوستان اهل کتاب، بدون خواندن شاهکار پروست، مطالعه آن را به دیگران توصیه نکنند!
بخشی از کتاب
برای اینکه کسی به "هستهی کوچک"، به "جمع اندک"، به "دستهی کوچک" وردورَنها بپیوندد، یک شرط کافی ولی ضروری بود و آن اینکه بهطور ضمنی مرامنامهای را بپذیرد که یکی از موادش این بود که نوازندهی پیانوی جوانی که آن سال مورد حمایت خانم وردورَن بود و دربارهاش میگفت "نباید گذاشت کسی واگنر را به این خوبی بنوازد" قادر است پلانته و روبِینشتاین را "در جیبش بگذارد" و اینکه تشخیص دکتر کوتار از دکتر پوتَن بهتر است. تمام "تازهواردهایی" که وردورَنها نمیتوانستند متقاعدشان کنند که مهمانی آدمهایی که به خانهی آنها نمیرفتند بینهایت کسلکننده بود بلافاصله حذف میشدند. از آنجا که زنها در این موارد و برای وانهادن هرگونه کنجکاوی اجتماعی سرکشتر از مردها بودند و میخواستند خودشان حالوهوای محافل دیگر را دریابند، و ازطرفی وردورَنها حس میکردند این روحیهی کنجکاوی و این ابلیس بازیگوشی میتواند به دیگران نیز سرایت کند و انسجام این معبد کوچک را برهم زند، بهتدریج تمام "پیروان" مؤنث را حذف کرده بودند. بهجز زن جوان دکتر، آن سال محفلشان تقریباً محدود شده بود بــه یـک هـرزه ـ دربـاری، مادام دو کرسی (هرچند، خانم وردورَن خودش زن پرهیزکاری بود و از خانوادهی محترم بورژوازی بینهایت ثروتمند و کاملاً ناشناختهای میآمد که تعمدا کمکم هرگونه رابطهای را با آن قطع کرده بود) که خانم وردورَن او را به نام کوچکش، اُدت، میخواند و میگفت "ماه است"، و به خالهی پیانیست که به نظر میرسید سرایدار بوده؛ زنانی عامی و بهقدری سادهلوح که میشد متقاعدشان کرد که پرنسس دو ساگان و دوشس دو گرمانت ناچار بودند به آدمهای وامانده پول بدهند تا در مهمانیهای شامشان شرکت کنند، و اگر از آنها دعوت میشد که به خانهی این دو خانم سرشناس بروند، سرایدار پیشین و زن هرزه با اکراه رد میکردند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر