کشتن مرغ مقلد (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ151)
(داستان های آمریکایی،قرن 20م)درباره کتاب
کشتن مرغ مقلد را به قطع میتوان شیرینترین روایت در باب تلخترین موضوعات دانست.
این کتاب داستانی است دربارهی کینههای درکناشدنی، دوستیهای فراموشناشدنی، نابرابریهای پایانناپذیر جنسیتی، نژادپرستی بیسروته، تجاوز و تأکید بر اهمیت و نقش پدری نیک در مقام حامی قانون؛ اما نه قانونی که نوشته شده، بل قانونی که او هست تا بر ضرورت نوشتهشدنش پافشاری کند. رمان از زبان شیرین دخترکی ششساله، لجباز و طناز روایت میشود که در کنار دو پسر بزرگتر، برادری در آستانهی بلوغ و دوستی تنها، تجربههایی سخت، دردناک و گاه هولناک را از سر میگذراند؛ اینان فرزندان باشفقت جامعهای هستند بیرحم و کینهتوز؛ نبرد بیامان است اما هیچکدام از دو جبهه را سر آشتی نیست.
این کتاب داستانی است دربارهی کینههای درکناشدنی، دوستیهای فراموشناشدنی، نابرابریهای پایانناپذیر جنسیتی، نژادپرستی بیسروته، تجاوز و تأکید بر اهمیت و نقش پدری نیک در مقام حامی قانون؛ اما نه قانونی که نوشته شده، بل قانونی که او هست تا بر ضرورت نوشتهشدنش پافشاری کند. رمان از زبان شیرین دخترکی ششساله، لجباز و طناز روایت میشود که در کنار دو پسر بزرگتر، برادری در آستانهی بلوغ و دوستی تنها، تجربههایی سخت، دردناک و گاه هولناک را از سر میگذراند؛ اینان فرزندان باشفقت جامعهای هستند بیرحم و کینهتوز؛ نبرد بیامان است اما هیچکدام از دو جبهه را سر آشتی نیست.
بخشی از کتاب
سایمون درحالیکه اوامر آسمانی دربارۀ مالکیت اموال منقول از نوع انسانیاش را از یاد برده بود، سه برده خرید و با کمک آنها در کنارۀ رودخانۀ آلاباما، در چهلمایلی سینت استیفنز خانهای بنا نهاد. او فقط یک بار به سینت استیفنز بازگشت؛ آن هم برای یافتن همسر بود که به همراه او خط تولید پرثمری را برای تولید فرزند دختر به راه انداخت. سایمون طولانیزندگی کرد و وقتی مرد ثروتمند بود.
برای مردان خانواده رسم بر این بود که همچنان در اقامتگاه سایمون فینچ بمانند و زندگیشان را از راه تجارت پنبه بگذرانند. این مکان خودکفا بود و اگرچه در مقایسه با امپراتوریهای اطراف آن حقیر مینمود، ولی رویهمرفته میتوانست تمام ارزاقی را که برای گذران زندگی لازم بود تأمین کند؛ جز یخ، آرد گندم و منسوجات که با قایق از موبایل آورده میشد. با همۀ این احوال اگر سایمون میدانست منازعۀ شمال و جنوب اعقابش را از همهچیز بهجز زمینشان محروم کرده است، دچار خشم عاجزانهای میشد. با این وصف، زندگی در ملک موروثی تا میانههای قرن بیستم ادامه پیدا کرد؛ زمانیکه پدرم، اتیکوس فینچ، برای تحصیل حقوق به مونتگمری رفت و برادر کوچکترش برای تحصیل پزشکی به بوستون عزیمت کرد. خواهرشان، الکساندرا، تنها فینچی بود که در آبادی باقی ماند و با مرد کمحرفی ازدواج کرد که بیشتر وقتش را در ننویی کنار رودخانه دراز میکشید و تاب میخورد و منتظر بود قلابش طعمهای را به چنگ آورد.
برای مردان خانواده رسم بر این بود که همچنان در اقامتگاه سایمون فینچ بمانند و زندگیشان را از راه تجارت پنبه بگذرانند. این مکان خودکفا بود و اگرچه در مقایسه با امپراتوریهای اطراف آن حقیر مینمود، ولی رویهمرفته میتوانست تمام ارزاقی را که برای گذران زندگی لازم بود تأمین کند؛ جز یخ، آرد گندم و منسوجات که با قایق از موبایل آورده میشد. با همۀ این احوال اگر سایمون میدانست منازعۀ شمال و جنوب اعقابش را از همهچیز بهجز زمینشان محروم کرده است، دچار خشم عاجزانهای میشد. با این وصف، زندگی در ملک موروثی تا میانههای قرن بیستم ادامه پیدا کرد؛ زمانیکه پدرم، اتیکوس فینچ، برای تحصیل حقوق به مونتگمری رفت و برادر کوچکترش برای تحصیل پزشکی به بوستون عزیمت کرد. خواهرشان، الکساندرا، تنها فینچی بود که در آبادی باقی ماند و با مرد کمحرفی ازدواج کرد که بیشتر وقتش را در ننویی کنار رودخانه دراز میکشید و تاب میخورد و منتظر بود قلابش طعمهای را به چنگ آورد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر