پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 2 (داستان هایی فلسفی درباره ی زمان)
(داستان های تخیلی فارسی،مناسب 9تا15 سال،گروه سنی:ج،تصویرگر:حسین صافی)
موجود
ناشر | هوپا |
---|---|
مولف | حدیث لزرغلامی،حسین شیخ الاسلامی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 168 |
شابک | 9786222042172 |
تاریخ ورود | 1400/11/03 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1400 |
وزن (گرم) | 140 |
کد کالا | 110320 |
قیمت پشت جلد | 490,000﷼ |
قیمت برای شما
490,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 2 (داستان هایی فلسفی درباره ی زمان )، اثر حدیث لزر غلامی و حسین شیخ الاسلامی است با تصویرگری حسین صافی و چاپ انتشارات هوپا.
شخصیت های اصلی کتاب پیش رو پروفسور شخلی به همراه دستیارش خل خلی هستند که یکی از جالب ترین و موفق ترین آکادمی های فلسفه به آن ها تعلق دارد. آن ها که هربار درباره موضوع خاصی با هم حرف می زنند، در داستان های این کتاب با هم درباره ی زمان گفت و گو می کنند، اما شاید زمانی که پروفسور و دستیارش از آن می گویند با آن چه که ما از زمان به طور معمول می دانیم کاملا متفاوت باشد. کتاب حاوی 6 داستان است. «پرنده ی افسرده» نام اولین داستان آن است؛ در این داستان شخلی به دستیارش کارکرد ساعت را که با باتری کار می کند و یک ابزار برای اندازه گیری زمان است، آموزش می دهد؛ و این در حالی است که شخلی با پرنده ی ساعت که سر زمان مشخصی از لانه اش بیرون می آید درگیر می شود...
شخصیت های اصلی کتاب پیش رو پروفسور شخلی به همراه دستیارش خل خلی هستند که یکی از جالب ترین و موفق ترین آکادمی های فلسفه به آن ها تعلق دارد. آن ها که هربار درباره موضوع خاصی با هم حرف می زنند، در داستان های این کتاب با هم درباره ی زمان گفت و گو می کنند، اما شاید زمانی که پروفسور و دستیارش از آن می گویند با آن چه که ما از زمان به طور معمول می دانیم کاملا متفاوت باشد. کتاب حاوی 6 داستان است. «پرنده ی افسرده» نام اولین داستان آن است؛ در این داستان شخلی به دستیارش کارکرد ساعت را که با باتری کار می کند و یک ابزار برای اندازه گیری زمان است، آموزش می دهد؛ و این در حالی است که شخلی با پرنده ی ساعت که سر زمان مشخصی از لانه اش بیرون می آید درگیر می شود...
بخشی از کتاب
خل خلی دو تا اسکوپ بستنی وانیلی گذاشت توی نان قیفی و گفت: «آخه پروفسور، من از کجا بدونم دیروز شما چه حالی داشتی؟ یادداشت روزانه ی هرکسی رو خودش باید بنویسه!»
پروفسور با دفترچه شکمش را خاراند و گفت: «تو مثل اینکه هنوز از جایگاه خودت خبر نداری! من پروفسورم، کامپلیتلی پروفسور! تو چی هستی؟ تو دستیار منی، کامپلیتلی دستیار! برای من زشته که وقتم رو تلف کنم یادداشت روزانه بنویسم. این کامپلیتلی وظیفه ی توئه!»
خل خلی که داشت بستنی قیفی را لیس می زد، عصبانی از غرغرهای شخلی، بستنی اش را فرو کرد توی صورت میمونی که داشت از توی آکادمی رد می شد!
-هی به این میمون آدم نما می گم تمام کارها و حالت های شما رو دقیق برای من ثبت کنه که آخر شب بنویسمشون، ولی کارش رو درست انجام نمی ده پروفسور!
میمون با تعجب ایستاده بود و به خل خلی نگاه می کرد.
-به خدا کار من توی این آکادمی خیلی زیاده! له شدم! بیا! این همه بستنی! کی این ها رو باید بخوره؟
پروفسور داد زد:
«تو… تو به یه میمون آدم نما می گی من رو زیر نظر داشته باشه؟»
-این که چیزی نیست! اون هم کار رو انداخته گردن گربه اش! گربه اش پرشینه! اجازه بدید از کلمه ی شما استفاده کنم پروفسور: کامپلیتلی پرشین!
میمون آدم نما جستی زد و صورتش را که پر از بستنی وانیلی بود جلو برد. گربه ی ملوس و چاقی از راه رسید و بستنی را از روی صورت میمون آدم نما لیس زد.
مو و ریش شخلی از عصبانیت سیخ شده بود!
-نوکر من نوکری داشت، نوکرش هم نوکری داشت! دستورهای من رو سپردید به یه گربه؟ آیندگان و محققان بعدها می گن یه گربه خاطرات پروفسور شخلی رو به یاد داشت؟
-یه گربه ی معمولی که نیست پروفسور! می گم پرشینه!
پروفسور با دفترچه شکمش را خاراند و گفت: «تو مثل اینکه هنوز از جایگاه خودت خبر نداری! من پروفسورم، کامپلیتلی پروفسور! تو چی هستی؟ تو دستیار منی، کامپلیتلی دستیار! برای من زشته که وقتم رو تلف کنم یادداشت روزانه بنویسم. این کامپلیتلی وظیفه ی توئه!»
خل خلی که داشت بستنی قیفی را لیس می زد، عصبانی از غرغرهای شخلی، بستنی اش را فرو کرد توی صورت میمونی که داشت از توی آکادمی رد می شد!
-هی به این میمون آدم نما می گم تمام کارها و حالت های شما رو دقیق برای من ثبت کنه که آخر شب بنویسمشون، ولی کارش رو درست انجام نمی ده پروفسور!
میمون با تعجب ایستاده بود و به خل خلی نگاه می کرد.
-به خدا کار من توی این آکادمی خیلی زیاده! له شدم! بیا! این همه بستنی! کی این ها رو باید بخوره؟
پروفسور داد زد:
«تو… تو به یه میمون آدم نما می گی من رو زیر نظر داشته باشه؟»
-این که چیزی نیست! اون هم کار رو انداخته گردن گربه اش! گربه اش پرشینه! اجازه بدید از کلمه ی شما استفاده کنم پروفسور: کامپلیتلی پرشین!
میمون آدم نما جستی زد و صورتش را که پر از بستنی وانیلی بود جلو برد. گربه ی ملوس و چاقی از راه رسید و بستنی را از روی صورت میمون آدم نما لیس زد.
مو و ریش شخلی از عصبانیت سیخ شده بود!
-نوکر من نوکری داشت، نوکرش هم نوکری داشت! دستورهای من رو سپردید به یه گربه؟ آیندگان و محققان بعدها می گن یه گربه خاطرات پروفسور شخلی رو به یاد داشت؟
-یه گربه ی معمولی که نیست پروفسور! می گم پرشینه!
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر