هجوم آبی (نمایش نامه)
(تئاتر معاصر فرانسه)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | ژان-پل ونزل |
مترجم | ساغر جاویدپور |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 68 |
شابک | 9786222018528 |
تاریخ ورود | 1399/10/06 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 76 |
کد کالا | 98731 |
قیمت پشت جلد | 500,000﷼ |
قیمت برای شما
500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
«هجوم آبی» روایت زندگی زوجی به نامهای «آندره» و «لوسی» است که دوران بازنشستگی خود را پساز سالها کار در کارخانهی فولاد سپری میکنند. موضوع اصلی این است که آنان در این زمان آزاد و تعطیلاتی که خود را برای گذراندن آن آماده نکردهاند، چه باید بکنند. روزمرگیهای به ظاهر ساده اما جدی این دو نفر خواننده را به تفکر و تأمل دربارهی گذشته، حال و آیندهی خود و مسائلی وامیدارد که شاید همیشه با آنها درگیریم اما هیچوقت بهطور جدی به آنها و اثرشان در زندگی خود فکر نمیکنیم. این موضوعات بهتدریج شخصیتهای داستان را از نظر روانی بیشتر درگیر کرده و تا پای مرگ نیز پیش میبرد.
«آندره»، بازنشستهی پیشاز موعد 60ساله، همسرش لوسی 58ساله و ساندرین، نقاش ساختمان نیز که زنی 20ساله است، شخصیتهای این نمایشنامه را تشکیل میدهند؛ نمایشنامهای که در 12 صحنه و برای صحنهای دور از کارخانه و در یک خانهی کوچک روستایی نوشته شده است. آندره شخصیتی است که در ویدئوهایش فرو رفته و در واقع اسیر آنهاست. او برای یافتن ریشه و اصل خود از ازل تا ابد داستانهای علمی و تخیلی را میکاود و مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد تا پاسخی برای پرسشهای خود بیاید.
ژان- پل ونزل را میتوان بنیانگذار تئاتر زندگی روزمره دانست. شخصیتهای او معمولا از طبقهی ساده و متوسط انتخاب میشوند. وقایع نیز بسیار عادی و در رابطه با همین روزمرگیهاست. اما روایتهای وی منقطع و ازهمگسیخته است. آثار وی انسانمحورند اما در آنها از تیپسازی پرهیز شده است. به همین دلیل است که شخصیت روی صحنه سخن میگوید، اما زبان او به خودش و موقعیت اجتماعیاش تعلق ندارد. گویی شخص دیگری این زبان را برای او انتخاب کرده و او فقط حرف میزند.
«آندره»، بازنشستهی پیشاز موعد 60ساله، همسرش لوسی 58ساله و ساندرین، نقاش ساختمان نیز که زنی 20ساله است، شخصیتهای این نمایشنامه را تشکیل میدهند؛ نمایشنامهای که در 12 صحنه و برای صحنهای دور از کارخانه و در یک خانهی کوچک روستایی نوشته شده است. آندره شخصیتی است که در ویدئوهایش فرو رفته و در واقع اسیر آنهاست. او برای یافتن ریشه و اصل خود از ازل تا ابد داستانهای علمی و تخیلی را میکاود و مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد تا پاسخی برای پرسشهای خود بیاید.
ژان- پل ونزل را میتوان بنیانگذار تئاتر زندگی روزمره دانست. شخصیتهای او معمولا از طبقهی ساده و متوسط انتخاب میشوند. وقایع نیز بسیار عادی و در رابطه با همین روزمرگیهاست. اما روایتهای وی منقطع و ازهمگسیخته است. آثار وی انسانمحورند اما در آنها از تیپسازی پرهیز شده است. به همین دلیل است که شخصیت روی صحنه سخن میگوید، اما زبان او به خودش و موقعیت اجتماعیاش تعلق ندارد. گویی شخص دیگری این زبان را برای او انتخاب کرده و او فقط حرف میزند.
بخشی از کتاب
آندره: احتمالا یکی از قمریهای همسایه لانهاش را روی آنتن ساخته... تصویر بههم ریخته...
لوسی: ده سال عمر کرده...
سوسیس، سوسیس و سیبزمینی سُوته...
آندره: فقط تلویزیون نیست که باید عوضش کنیم...
لوسی: قول یک هود به من داده بودی برای این دود.
آندره: و این بو... به هر حال اخبار همیشه همینهاست...
لوسی: تکرار تاریخ...
بیا سر میز.
مکث.
آندره: باید بیشتر وقتها ماهی درست کنی... ماهی غذای سالمی است.
لوسی: تو فاصلۀ سه کیلومتری از دریا...
آندره: کامیون یخچالدار که هست...
من هوس ماهی کردهام.
لوسی: فعلا که سوسیس داریم...
آندره: حالا دیگر لازم نیست تو یک زمان مشخص غذا بخوریم...
لوسی: سیبزمینی سُوته... چه اصطلاح قشنگی... سیبزمینی سُوته...
یادت میاد، پارسال خوردی، وقتی رفته بودیم بچهها را ببینیم... تو مونتارژی، فکر کنم رستوران اسب سفید بود...
من هم بره با کاری سفارش داده بودم...خیلی خوشمزه بود... دسر هم کرم بروله خوردیم...
یادت میآید...
آندره تلویزیون را خاموش میکند، در قسمت بار آشپزخانۀ اُپن مینشیند.
آندره: فردا یک آنتن ماهواره میخرم... و یک تلویزیون جدید.
این سوسیس خیلی چرب است...
باید به چیزهایی که میخوریم توجه کنیم...
تو بهتر است این را بهخاطر داشته باشی.
لوسی: من ارثی درشتم.
از مادرم بهم رسیده.
مکث.
اُتوم خراب شده...
یک کوه لباس مانده.
آندره: حالا که عجلهای نیست... تازه وسایل این دوره را فقط باید تعویض کرد... جوری ساخته شدهاند که غیرقابل تعمیر باشند.
لوسی: دو سالش است. وقتی رسیدیم اینجا خریدمش.
آندره: تو دو سال پیشرفتهای قابل توجهی شده...
لوسی: هر چه میخواهی بگو، آنها میخواهند فروش کنند، همین.
آندره: من هم میخواهم بخرم، باور کن... حالا دیگر دلیلی وجود ندارد که خودمان را محدود کنیم.
لوسی: حالا نمیخواهد عجله کنی بابا.
آندره: قسطی...
با ماهواره میتوانیم همه شبکهها را بگیریم و پرمغزترین برنامهها را انتخاب کنیم.
لوسی: من همیشه مطالعه را ترجیح دادهام.
آندره: آدم باید با دورۀ خودش زندگی کند.
لوسی: ده سال عمر کرده...
سوسیس، سوسیس و سیبزمینی سُوته...
آندره: فقط تلویزیون نیست که باید عوضش کنیم...
لوسی: قول یک هود به من داده بودی برای این دود.
آندره: و این بو... به هر حال اخبار همیشه همینهاست...
لوسی: تکرار تاریخ...
بیا سر میز.
مکث.
آندره: باید بیشتر وقتها ماهی درست کنی... ماهی غذای سالمی است.
لوسی: تو فاصلۀ سه کیلومتری از دریا...
آندره: کامیون یخچالدار که هست...
من هوس ماهی کردهام.
لوسی: فعلا که سوسیس داریم...
آندره: حالا دیگر لازم نیست تو یک زمان مشخص غذا بخوریم...
لوسی: سیبزمینی سُوته... چه اصطلاح قشنگی... سیبزمینی سُوته...
یادت میاد، پارسال خوردی، وقتی رفته بودیم بچهها را ببینیم... تو مونتارژی، فکر کنم رستوران اسب سفید بود...
من هم بره با کاری سفارش داده بودم...خیلی خوشمزه بود... دسر هم کرم بروله خوردیم...
یادت میآید...
آندره تلویزیون را خاموش میکند، در قسمت بار آشپزخانۀ اُپن مینشیند.
آندره: فردا یک آنتن ماهواره میخرم... و یک تلویزیون جدید.
این سوسیس خیلی چرب است...
باید به چیزهایی که میخوریم توجه کنیم...
تو بهتر است این را بهخاطر داشته باشی.
لوسی: من ارثی درشتم.
از مادرم بهم رسیده.
مکث.
اُتوم خراب شده...
یک کوه لباس مانده.
آندره: حالا که عجلهای نیست... تازه وسایل این دوره را فقط باید تعویض کرد... جوری ساخته شدهاند که غیرقابل تعمیر باشند.
لوسی: دو سالش است. وقتی رسیدیم اینجا خریدمش.
آندره: تو دو سال پیشرفتهای قابل توجهی شده...
لوسی: هر چه میخواهی بگو، آنها میخواهند فروش کنند، همین.
آندره: من هم میخواهم بخرم، باور کن... حالا دیگر دلیلی وجود ندارد که خودمان را محدود کنیم.
لوسی: حالا نمیخواهد عجله کنی بابا.
آندره: قسطی...
با ماهواره میتوانیم همه شبکهها را بگیریم و پرمغزترین برنامهها را انتخاب کنیم.
لوسی: من همیشه مطالعه را ترجیح دادهام.
آندره: آدم باید با دورۀ خودش زندگی کند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر