اثری است از جسیکا تاونسند به ترجمۀ اکبر حسن پور و چاپ انتشارات نودا. کتاب حاضر با داستانی جذاب و خیال انگیز، بهترین کتاب سال کودک و نوجوان آمازون و کتاب پرفروش نیویورک تایمز است. دختری نفرین شده به نام موریگان کرو در نیمه شب جشن تولد یازده سالگی اش خواهد مرد، اما هم زمان با سر رسیدن شکارچیان دود و سایه، مردی عجیب و شگفت انگیز به نام ژوپیتر او را نجات می دهد و با خود به شهر رازآلود و جادویی نومور می برد. موریگان برای ماندن در این شهر باید در چهار آزمون سخت شرکت کند و از پس صدها رقیب برآید و پیروز شود؛ درغیر این صورت مجبور به ترک شهر خواهد شد و باید با سرنوشت مرگبارش رو به رو شود.

ماه کاملی بالای تپه های کم شیب که پوشیده بودند از سنگ قبرهای شکسته، مقبره های عظیم الجثه و بدقواره و فرشته های بتُنی، می تابید. تاقی قوسی شکل و منبت کاری شده بالای سر موریگان بود که رویش نوشته شده بود:

قبرستان مردن

این یک ارابۀ نمایش با سنگ قبرهای مقوایی و درختان کاغذی نبود. این یک قبرستان مردنِ واقعی بود… هرچیزی ممکن بود باشد.

این خبر بد بود.

اما خبر بدتر این بود که – یک بار دیگر – موریگان تنها نبود.

ناله ای از زمینِ زیر پایش آمد.

او روی قبری ایستاده بود و قبر، یک جسد داشت و جسد، یک سر داشت و سر داشت با صدایی گوش خراش و ترسناک از زمینِ خیس بیرون می آمد.

موریگان جیغ کشید. سعی کرد خودش را از گل و لای و جسدی که قوزک پایش را با دست اسکلتی پوسیده اش گرفته بود، رها کند. او افتاد و سعی کرد روی زانو و دست هایش چهار دست و پا دور شود، اما دست اسکلتی او را رها نمی کرد.

تعداد بیشتری از آن ها آن جا بود، موریگان می توانست صدای آن ها را که از خواب برخاسته بودند از هر گوشه ای بشنود. او به سختی و شدت لگد می زد و به علف ها چنگ می انداخت تا رها شود.