نظریه مثل افلاطون
(فلسفه)درباره کتاب
کتاب نظریه مثل افلاطون، اثر دیوید راس است با ترجمه ی حسن فتحی و چاپ انتشارات نی.
یکی از بی نظیرترین آموزه های افلاطون که از جایگاه ویژه ای برخوردار است، نظریه ی مثل افلاطون است . این اثر مطالبی را درباره این نظریه ارائه می دهد، به محاورات موجود در پیگیری تاریخ نظریه یاد شده اشاره می کند و به بررسی و تحقیق این نظریه در میان آثار افلاطون می پردازد. مولف فرق میان این نظریه در آموزه های خود افلاطون و دیگر اندیشمندان را به روشنی تمام به تصویر می کشد.
یکی از بی نظیرترین آموزه های افلاطون که از جایگاه ویژه ای برخوردار است، نظریه ی مثل افلاطون است . این اثر مطالبی را درباره این نظریه ارائه می دهد، به محاورات موجود در پیگیری تاریخ نظریه یاد شده اشاره می کند و به بررسی و تحقیق این نظریه در میان آثار افلاطون می پردازد. مولف فرق میان این نظریه در آموزه های خود افلاطون و دیگر اندیشمندان را به روشنی تمام به تصویر می کشد.
بخشی از کتاب
افلاطون از دومین مرحله برخورد با فرض ها در فایدون سخنی در جمهوری به میان نیاورده است، اما بعید می نماید که او این مرحله را فراموش کرده باشد؛ و هرگاه بگوییم، در عین حال که افلاطون تصور می کرد همه فرض ها را باید از اصلی بدیهی و نخستین استنتاج کرد، به نظر او در عمل ناچار خواهیم بود برخی از آن فرض ها را به دلیل منجر شدن به نتایجی متناقض به عنوان فرض هایی نادرست کنار بگذاریم، شاید بتوانیم معنایی دیگر، هرچند احتمالا معنایی فرعی، برای واژه آنایروسا بیابیم. این که او آمادگی رد برخی از فرض های ریاضیات معاصر خویش را داشت از رد نقطه به منزله یک «باور جزمی هندسی» آشکار می شود. و بالاخره، می توان گفت سومین مرحله برخورد با فرض ها دو توجیه دیگر برای آنایروسا به دست می دهد، البته آن گاه که در خصوص برخی پیش فرض های علم به کار رود و نه در خصوص همه آن ها. زیرا دیالکتیک، در کوشش برای تبیین آن ها از طریق جست و جوی اصول مسلم تری که در ورای آن هاست، ممکن است متوجه شود که پاره ای از آن ها با اصولی مسلم تر جور در نمی آید، و پاره ای دیگر را نیز نمی توان از چنین اصولی استنتاج کرد؛ و در هر دو صورت به حق می توان گفت که فرض را کنار گذاشته ایم.
اما اگر برخورد افلاطون با فرض ها را در این جا به منزله توضیح اصولی بدانیم که در فایدون مطرح شده اند، بایستی بپذیریم که او در یک مورد به ورای مرتبه فایدون گام می گذارد. در آن جا به محض این که به تی هیکانون، یعنی مبدئی کافی، می رسیدیم پژوهش پایان می یافت، و هر اصلی را که همه طرف های بحث، حاضر به پذیرش آن بودند می توانستیم مبدا کافی بنامیم. افلاطون در فایدون نظریه مثل را چنین مبدا کافی ای دانست، فقط به این دلیل که همه طرفین بحث آن را قبول داشتند.
اما اگر برخورد افلاطون با فرض ها را در این جا به منزله توضیح اصولی بدانیم که در فایدون مطرح شده اند، بایستی بپذیریم که او در یک مورد به ورای مرتبه فایدون گام می گذارد. در آن جا به محض این که به تی هیکانون، یعنی مبدئی کافی، می رسیدیم پژوهش پایان می یافت، و هر اصلی را که همه طرف های بحث، حاضر به پذیرش آن بودند می توانستیم مبدا کافی بنامیم. افلاطون در فایدون نظریه مثل را چنین مبدا کافی ای دانست، فقط به این دلیل که همه طرفین بحث آن را قبول داشتند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر