مار در معبد
(نمایشنامه فارسی،قرن 14)درباره کتاب
مار در معبد نمایشنامهای 4پردهای است که ماجرای آن در مورد مردم جامعهای است که فقیر و جاهلند و به همین دلیل فریب وعدههای سوداگری را خورده و اموالشان به باد میرود. آنها برای دادخواهی بهسوی حاکم میروند و حاکم متوجه هوش سوداگر میشود…
میبینیم که این جامعه یک جامعهی احساساتی است، مردم خیلی راحت فریب میخورند، حاکم در برابر تمام بدبختیهای مردم وعدههایی را به آنها میدهد و آنها سریع باور میکنند. افراد زرنگتر جامعه طریقهی تسلط بر آن را کشف کرده و قدرت جدید آرامآرام در کنار قدرت قبلی رشد کرده و بعد قدرت قبلی را کنار میزند …
میبینیم که این جامعه یک جامعهی احساساتی است، مردم خیلی راحت فریب میخورند، حاکم در برابر تمام بدبختیهای مردم وعدههایی را به آنها میدهد و آنها سریع باور میکنند. افراد زرنگتر جامعه طریقهی تسلط بر آن را کشف کرده و قدرت جدید آرامآرام در کنار قدرت قبلی رشد کرده و بعد قدرت قبلی را کنار میزند …
بخشی از کتاب
پادوى اول: (با فریاد) آهاى ملت، آهاى ملت بیچاره، ملت گرسنه، ملت بینوا، دیگه دوره نکبت و مذلت تموم شد. از این به بعد دیگه کسى نباید ماتم یه لقمه نونو بگیره. انجمن کمک مىکنه به فقرا، بیچارهها، قحطى کشیدهها، ظلمدیدهها، زجرکشیدهها کمک مىکنه. آرد مىده، شکر مىده، قند مىده، روغن مىده، و همهاش مجانى، به همه چیز بدین مژده مىده، آهاى فقرا، بیچارهها، گداگشنهها.
پادوى دوم: (با فریاد) آهاى مردم. کجایین، دیگه گذشتهها گذشت، که گشنگى مىخوردین، قحطى مىکشیدین، بیچاره بودین، انجمن کمک مىکنه، احسان مىکنه، آرد مفتى، روغن مفتى، شکر مفتى، برنج و صابون و نفت مفتى آهاى هاى
(ساکت مىشود هر دو چند لحظه دوروبر میدان را نگاه مىکنند و منتظر مىشوند.)
پادوى اول: نخیر مثل اینکه خبرى نیست.
پادوى دوم: دیگه بازارمون کساد شده.
پادوى اول: تا یه هفته پیش که وضعمون خیلى خوب و روبهراه بود.
پادوى دوم: عوضش این هفته یه برگ هم فروش نکردیم.
پادوى اول: (با صداى آهسته و محتاطانه) مىدونى وقتى مردم مىبینن که خبرى نشد دیگه سر مىخورن و رغبت و علاقه نشون نمىدن.
پادوى دوم: (با فریاد) آهاى مردم. کجایین، دیگه گذشتهها گذشت، که گشنگى مىخوردین، قحطى مىکشیدین، بیچاره بودین، انجمن کمک مىکنه، احسان مىکنه، آرد مفتى، روغن مفتى، شکر مفتى، برنج و صابون و نفت مفتى آهاى هاى
(ساکت مىشود هر دو چند لحظه دوروبر میدان را نگاه مىکنند و منتظر مىشوند.)
پادوى اول: نخیر مثل اینکه خبرى نیست.
پادوى دوم: دیگه بازارمون کساد شده.
پادوى اول: تا یه هفته پیش که وضعمون خیلى خوب و روبهراه بود.
پادوى دوم: عوضش این هفته یه برگ هم فروش نکردیم.
پادوى اول: (با صداى آهسته و محتاطانه) مىدونى وقتى مردم مىبینن که خبرى نشد دیگه سر مىخورن و رغبت و علاقه نشون نمىدن.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر