غرش طوفان (4جلدی)
(داستان های فرانسه،قرن 19،دوره 7جلدی در 4جلد)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | الکساندر دوما |
مترجم | ذبیح الله منصوری |
قطع | وزیری |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 2900 |
شابک | 9786222672522 |
تاریخ ورود | 1401/03/24 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 4610 |
کد کالا | 114092 |
قیمت پشت جلد | 24,500,000﷼ |
قیمت برای شما
24,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
«غرش طوفان» روایتی جذاب از وقایع انقلاب فرانسه، دلایل و چگونگی بروز آن است. کتابی که در واقع گزیدهای از چهار کتاب «گردنبند ملکه»، «آنژ پیتو»، «کنتس دوشارنی» و «شوالیه دومزونروژ» نوشتهی آلکساندر دوما است.
بخشی از کتاب
ریشلیو برای دومینمرتبه ابروان را به هم آورد و گفت: برای چه من باید در ساعت پنج بعد از ظهر شام بخورم؟ خوانسالار گفت: برای اینکه عملا غیرممکن است که قبل از ساعت پنج بعد از ظهر شام میل کنید.
ریشلیو باوجود ۸۰ سالگی، با یک حرکت سریع، سر را راست کرد و با لحنی باشکوه و آمرانه گفت: آقا، چند سال است که شما در خدمت من هستید؟ خوانسالار با احترام جواب داد: بیست سال و یک ماه و یک هفته.
ریشلیو گفت: ولی بااینکه بیست سال و یک ماه و یک هفته میباشد که در خدمت من هستید، یک روز، حتی یک ساعت به دورۀ خدمت شما افزوده نخواهد شد و هماکنون ارباب دیگری برای خود پیدا کنید، برای اینکه من میل دارم که در خانۀ من کلمۀ غیرممکن از دهان کسی بیرون نیاید و سنوسال من هم اجازه نمیدهد که خود را برای آشنا شدن با این کلمه تربیت کنم، زیرا در این دوره از عمر، ساعات عمر من بسیار گرانبهاست و نمیتوانم آن را تفریط کنم.
خوانسالار بار دیگر با احترام سر فرود آورد و گفت: امر عالیجناب مطاع است، ولی چون عالیجناب امروز میهمان دارند من تا آخرین ساعتی که میهمانان در این خانه هستند وظیفۀ خود را بهطوری که شایسته باشد انجام میدهم و بعد مرخص میشوم. بعدازاین حرف، خوانسالار دو قدم به عقب رفت که از اتاق خارج گردد و ریشلیو بانگ زد: بهطوری که شایسته باشد، یعنی چه؟ شما باید وظیفۀ خود را طوری انجام بدهید که شایستۀ من باشد و من آن را بپسندم، زیرا تنها پسندیدن من شرط است و یکی از شرایط اینکه خدمات شما را من بپسندم این است که در ساعت چهار بعد از ظهر شام صرف شود نه در ساعت پنج بعد از ظهر.
ریشلیو باوجود ۸۰ سالگی، با یک حرکت سریع، سر را راست کرد و با لحنی باشکوه و آمرانه گفت: آقا، چند سال است که شما در خدمت من هستید؟ خوانسالار با احترام جواب داد: بیست سال و یک ماه و یک هفته.
ریشلیو گفت: ولی بااینکه بیست سال و یک ماه و یک هفته میباشد که در خدمت من هستید، یک روز، حتی یک ساعت به دورۀ خدمت شما افزوده نخواهد شد و هماکنون ارباب دیگری برای خود پیدا کنید، برای اینکه من میل دارم که در خانۀ من کلمۀ غیرممکن از دهان کسی بیرون نیاید و سنوسال من هم اجازه نمیدهد که خود را برای آشنا شدن با این کلمه تربیت کنم، زیرا در این دوره از عمر، ساعات عمر من بسیار گرانبهاست و نمیتوانم آن را تفریط کنم.
خوانسالار بار دیگر با احترام سر فرود آورد و گفت: امر عالیجناب مطاع است، ولی چون عالیجناب امروز میهمان دارند من تا آخرین ساعتی که میهمانان در این خانه هستند وظیفۀ خود را بهطوری که شایسته باشد انجام میدهم و بعد مرخص میشوم. بعدازاین حرف، خوانسالار دو قدم به عقب رفت که از اتاق خارج گردد و ریشلیو بانگ زد: بهطوری که شایسته باشد، یعنی چه؟ شما باید وظیفۀ خود را طوری انجام بدهید که شایستۀ من باشد و من آن را بپسندم، زیرا تنها پسندیدن من شرط است و یکی از شرایط اینکه خدمات شما را من بپسندم این است که در ساعت چهار بعد از ظهر شام صرف شود نه در ساعت پنج بعد از ظهر.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر