عشق و ویرانی
(داستان های آمریکایی،قرن20م،کتاب پرفروش نیویورک تایمز)
موجود
ناشر | دختر آفتاب |
---|---|
مولف | پائولا مک لین |
مترجم | مهسار مشتاق |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 400 |
شابک | 9786229952559 |
تاریخ ورود | 1398/05/07 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1398 |
وزن (گرم) | 379 |
کد کالا | 80550 |
قیمت پشت جلد | 3,000,000﷼ |
قیمت برای شما
3,000,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
پائولا مک لین نویسنده پرفروش ترین رمان های نیویورک تایمز است. مک لین در سال ۱۹۶۵ در فرسنو، کالیفرنیا به دنیا آمد. او و خواهرش پس از اینکه والدینشان از سرپرستی آنها خودداری کردند در مراکز دولتی بزرگ شدند. مک لین سالها در شغلهای مختلفی از جمله پرستار، پیشخدمت، کارگر و ... به کار پرداخت تا اینکه متوجه شد بیش از هر چیزی دوست دارد بنویسد. او پس از کسب مدرک کارشناسی ارشد دو مجموعه شعر منتشر کرد و سپس به نوشتن رمان روی آورد. او اکنون یکی از نویسندگان پرفروش نیویورکتایمز معرفی شده است.
رمان «عشق و ویرانی» روایت زندگی مارتا گلهورن، یکی از برجستهترین خبرنگاران قرن بیستم است. او از جنگهای مهمی همچون جنگ ویتنام، جنگ داخلی اسپانیا و همینطور جنگ جهانی، گزارشات مهمی تهیه کرده است. این کتاب، به بخشی از زندگی او که ماجرای آشنایی و ازدواجش با نویسنده مشهور آمریکایی، ارنست همینگوی است، میپردازد؛ زمانی که مارتای 28ساله برای تهیه گزارشی از جنگ داخلی اسپانیا در سال 1937 به مادرید سفر میکند. فرصتی طلایی در اختیار دارد تا بتواند در حوزهای که تحت تسلط روزنامهنگاران مرد است، خودی نشان دهد. و در همین سفر است که عاشق ارنست همینگوی میشود و آنها رابطهی عاشقانهای را آغاز میکنند. بعد از جنگ اسپانیا و در آستانه جنگ جهانی دوم است که کتاب مشهور ارنست همینگوی به نام زنگها برای که به صدا درمیآیند منتشر میشود و او را به شهرتی بیش از پیش میرساند. اما در همین زمان هم هست که رابطهی این دو وارد مرحله جدیدی میشود و این مارتاست که باید بین عشق زندگی و کارش یکی را انتخاب کند.
پائولا مکلین به زیبایی توانسته زندگی این زن برجسته را به تصویر بکشد که بیپروا خطر میکنه تا خودش را پیدا کرده و به دیگران ثابت کند.
کتاب «عشق و ویرانی» جزو فهرست بهترین کتابهای معرفیشده در نشریههای واشنگتن پست، نیویورک پابلیک لایبرری، بلومبرگ و ریل سیمپل و همچنین به عنوان کتاب پرفروش نیویورک تایمز معرفی شده است.
«داستان عاشقانه، خیانت، جنگ؛ رمان قدرتمند مکلین تمام اینها را دارد.»
-گلامور
رمان «عشق و ویرانی» روایت زندگی مارتا گلهورن، یکی از برجستهترین خبرنگاران قرن بیستم است. او از جنگهای مهمی همچون جنگ ویتنام، جنگ داخلی اسپانیا و همینطور جنگ جهانی، گزارشات مهمی تهیه کرده است. این کتاب، به بخشی از زندگی او که ماجرای آشنایی و ازدواجش با نویسنده مشهور آمریکایی، ارنست همینگوی است، میپردازد؛ زمانی که مارتای 28ساله برای تهیه گزارشی از جنگ داخلی اسپانیا در سال 1937 به مادرید سفر میکند. فرصتی طلایی در اختیار دارد تا بتواند در حوزهای که تحت تسلط روزنامهنگاران مرد است، خودی نشان دهد. و در همین سفر است که عاشق ارنست همینگوی میشود و آنها رابطهی عاشقانهای را آغاز میکنند. بعد از جنگ اسپانیا و در آستانه جنگ جهانی دوم است که کتاب مشهور ارنست همینگوی به نام زنگها برای که به صدا درمیآیند منتشر میشود و او را به شهرتی بیش از پیش میرساند. اما در همین زمان هم هست که رابطهی این دو وارد مرحله جدیدی میشود و این مارتاست که باید بین عشق زندگی و کارش یکی را انتخاب کند.
پائولا مکلین به زیبایی توانسته زندگی این زن برجسته را به تصویر بکشد که بیپروا خطر میکنه تا خودش را پیدا کرده و به دیگران ثابت کند.
کتاب «عشق و ویرانی» جزو فهرست بهترین کتابهای معرفیشده در نشریههای واشنگتن پست، نیویورک پابلیک لایبرری، بلومبرگ و ریل سیمپل و همچنین به عنوان کتاب پرفروش نیویورک تایمز معرفی شده است.
«داستان عاشقانه، خیانت، جنگ؛ رمان قدرتمند مکلین تمام اینها را دارد.»
-گلامور
بخشی از کتاب
هتلی که در هلسینکی رزرو کرده بودم، شیشههای پنجره را با کاغد سیاه پوشانده بود. وقتی صدای سوت بلند شد، اصلا نمیدانستم چهوقت از روز است. داخل راهرو صدای پا و همهمه میآمد؛ درست مثل وقتیکه صدای آژیر بمباران میآید. بدنم یخ زده بود و کلافه بودم. روی لبهی تخت نشستم و سعی کردم بهیاد آورم کفشهایم را کجا گذاشتهام. چراغ روی میز هنوز روشن بود و وقتی نگاهش میکردم، آب داخل لیوان شروع به لرزش میکرد. هواپیماهای جنگنده داشتند میآمدند و چیزی نمانده بود که برسند.
کفشهایم را پیدا کردم و باعجله پلهها را دوتا یکی کردم و خودم را به خیابان رساندم. هوای بیرون خیلی سرد بود و همه به آسمان ابری و تیرهی بالای سرشان خیره شده بودند. صدای هواپیماها بلند و بلندتر شد آنقدر که آنها را میتوانستم زیر پایم حس کنم. میدانستم که خیلی نزدیک شدهاند، اما نمیتوانستم چیزی ببینم. ابرها آسمان را تیره کرده بودند. منتظر ماندن برای چیزی که هیچکس نمیتوانست ببیند، به آدم حس درماندگی میداد.
جمعیت دوروبرم بهراه افتادند. فکر میکنم بهطرف پناهگاه میرفتند. همانموقع اولین هواپیمای سهموتورهی غولپیکری غرشکنان از لابهلای ابرها پیدا شد. بااینکه هنوز گیج و کرخت و خوابآلود بودم، شروع کردم به دویدن. وقتی هواپیما درست بالای سرمان رسید و صدای کرکنندهی موتورهایش گوشمان را پر کرد، هرچه را که داشت، بر سرمان ریخت...
کفشهایم را پیدا کردم و باعجله پلهها را دوتا یکی کردم و خودم را به خیابان رساندم. هوای بیرون خیلی سرد بود و همه به آسمان ابری و تیرهی بالای سرشان خیره شده بودند. صدای هواپیماها بلند و بلندتر شد آنقدر که آنها را میتوانستم زیر پایم حس کنم. میدانستم که خیلی نزدیک شدهاند، اما نمیتوانستم چیزی ببینم. ابرها آسمان را تیره کرده بودند. منتظر ماندن برای چیزی که هیچکس نمیتوانست ببیند، به آدم حس درماندگی میداد.
جمعیت دوروبرم بهراه افتادند. فکر میکنم بهطرف پناهگاه میرفتند. همانموقع اولین هواپیمای سهموتورهی غولپیکری غرشکنان از لابهلای ابرها پیدا شد. بااینکه هنوز گیج و کرخت و خوابآلود بودم، شروع کردم به دویدن. وقتی هواپیما درست بالای سرمان رسید و صدای کرکنندهی موتورهایش گوشمان را پر کرد، هرچه را که داشت، بر سرمان ریخت...
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر