شهر و خانه
(ادبیات ایتالیا)
موجود
ناشر | هرمس |
---|---|
مولف | ناتالیا گینزبورگ |
مترجم | محسن ابراهیم |
قطع | پالتوئی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 210 |
شابک | 9789647100212 |
تاریخ ورود | 1395/01/31 |
نوبت چاپ | 5 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 170 |
کد کالا | 48702 |
قیمت پشت جلد | 1,280,000﷼ |
قیمت برای شما
1,280,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
گینزبورگ، نویسندهای است با نثری ساده و صریح که خواننده را به وقایع روزمره و عادی، اما لبریز از حقایق تلخ و گزشهای دلهرهآور میکشاند. طرح رمان شهر و خانه از طریق نامه پیگیری میشود و چنین طرحی پیش از این در رمان میلکهی عزیز (۱۹۷۳) مورد استفاده قرار گرفت و موفقیت تازهای را برای گینزبورگ باعث گردید.
شهر و خانه، حکایت روزنامهنگاری ایتالیایی است به نام جوزپّه که به لحاظ دلتنگیهای عمیق از جامعه و بیزاری از تکرار غمگینانهی زندگی و همچنین بهدلیل مشکلات اقتصادی تصمیم به مهاجرت به آمریکا، نزد برادرش میگیرد. جوزپّه قبل و بعد از سفر، ارتباط خود را با دوستان فقط از طریق نامهنگاری حفظ میکند، چراکه از این طریق میتواند به ثبت وقایع و احساسات خود و دیگران بپردازد.
شهر و خانه، حکایت روزنامهنگاری ایتالیایی است به نام جوزپّه که به لحاظ دلتنگیهای عمیق از جامعه و بیزاری از تکرار غمگینانهی زندگی و همچنین بهدلیل مشکلات اقتصادی تصمیم به مهاجرت به آمریکا، نزد برادرش میگیرد. جوزپّه قبل و بعد از سفر، ارتباط خود را با دوستان فقط از طریق نامهنگاری حفظ میکند، چراکه از این طریق میتواند به ثبت وقایع و احساسات خود و دیگران بپردازد.
بخشی از کتاب
گفتگوی ما سرد، آرام و در مجموع بینتیجه بود. این مرد را درک نمیکنم. به نظر فکرش باز است، در حالی که مثل یک صدف بسته است. به نظر من دیگر از لوکرتزیا خسته شده است. حالا نمیداند چهطور خودش را از دست او خلاص کند. به او گفتم که میبایست با لوکرتزیا رُکتر میبود. وقتی که زنی به خاطر عشق، زندگیاش را بر باد میدهد، حداقل لایق کمی صداقت است. او به علامت تصدیق سرش را حسابی تکان میداد. از او پرسیدم که آیا به فکر دادن نامش به بچهای که متولد خواهد شد هست. گفت که جای شک ندارد. بعد برای من شروع کرد به شرح دادن اینکه در شرایط حساسی به سر میبرد. رابطهای قدیمی دارد؛ زنی بیمار، خیلی بیمار. رابطهی عمیق و تنگاتنگی است. به نوعی جدا از روابط زناشویی نیست. بنابراین خیلی باید با احتیاط رفتار کند. به او گفتم که به نظر من از این شخص برای دفاع در مقابل مسئولیتهای سنگینتر استفاده میکند. رنگش قرمز شد. خیلی قرمز. گفت بنا به جهتی شاید حق با من است. گفت که اما لوکرتزیا چهقدر بیاحتیاط است. چهقدر بیفکر است. یک اسب وحشی. هیچوقت به دیگران فکر نمیکند. فقط بهخودش فکر میکند. آن بچهها را، انگار که چمدان هستند، راه میاندازد و اینطرف و آنطرف میکشاند. دلش برای بچهها میسوخت.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر