شدم آنکه هستم (خاطرات یک روانپزشک)
(سرگذشتنامه روان پزشکان و روان درمانی،ایالات متحده)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | اروین د.یالوم |
مترجم | مهرنوش شهریاری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 464 |
شابک | 9782000941897 |
تاریخ ورود | 1400/06/23 |
نوبت چاپ | 11 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 540 |
کد کالا | 106854 |
قیمت پشت جلد | 3,650,000﷼ |
قیمت برای شما
3,650,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب شدم آنکه هستم: خاطرات یک روانپزشک، اثر اروین د. یالوم است به ترجمه مهرنوش شهریاری و چاپ انتشارات قطره.
کتاب پیش رو در حقیقت روایتی خودنوشته از زندگی شخصی یکی از شناخته شده ترین نویسندگان حوزه روان درمانی است که در آن از فراز و فرودهایی که طی کرده سخن می گوید. کتاب از روزگار او در هنگام کودکی آغاز می شود و با شرح سال هایی که پشت سر گذاشته، حکایت از افراد تاثیر گذار در زندگی اش، چگونگی تحول شخصیت و نمایش رویکرد درمانی اش ادامه پیدا می کند. یالوم در این کتاب از احساسات، سفرها، ماجراهای خانوادگی، شیوه ی نگارش کتاب هایش و… به شکلی انتقادی و روانشناسانه سخن گفته و توانمندی های خودش را برای ترسیم یک زندگی به کار گرفته است.
کتاب پیش رو در حقیقت روایتی خودنوشته از زندگی شخصی یکی از شناخته شده ترین نویسندگان حوزه روان درمانی است که در آن از فراز و فرودهایی که طی کرده سخن می گوید. کتاب از روزگار او در هنگام کودکی آغاز می شود و با شرح سال هایی که پشت سر گذاشته، حکایت از افراد تاثیر گذار در زندگی اش، چگونگی تحول شخصیت و نمایش رویکرد درمانی اش ادامه پیدا می کند. یالوم در این کتاب از احساسات، سفرها، ماجراهای خانوادگی، شیوه ی نگارش کتاب هایش و… به شکلی انتقادی و روانشناسانه سخن گفته و توانمندی های خودش را برای ترسیم یک زندگی به کار گرفته است.
بخشی از کتاب
مراقب بودم که هر روز در دفتر کوچکی که در راهرویی طولانی در بیرون بخش داشتم، دست کم پانزده دقیقه ملاقاتش کنم. او ماه ها بی حرف بود و از آنجا که به هیچ حرف، حرکت یا سوالی پاسخ نمی داد، در تمام مدت من بودم که حرف می زدم. درباره ی روزم به او می گفتم، عناوین روزنامه ها را برایش می خواندم، افکارم درباره ی ویزیت های گروهی در بخش را با او در میان می گذاشتم، از مسائلی می گفتم که در جلسات روانکاوی خودم کشف کرده بودم و نیز از کتاب هایی که خوانده بودم. گاهی لبانش تکان می خورد، ولی کلمه ای بر زبان نمی آمد؛ حالت صورتش هرگز تغییر نمی کرد و چشمان آبی درشت و محزونش بر چهره ام ثابت می ماند. یک روز، وقتی داشتم درباره ی آب و هوا وراجی می کردم، ناگهان از جا برخاست، به سوی من آمد و لبانم را محکم بوسید. من مات و مبهوت بودم، نمی دانستم چه بگویم ولی آرامشم را حفظ کردم و پس از آنکه درباره ی دلایل این بوسه با صدای بلند فکر کردم، او را تا بخش همراهی کردم و به دفتر سرپرستم شتافتم تا این اتفاق را به بحث بگذارم. تنها قسمتی که به سرپرستم اعتراف نکردم این بود که از بوسه لذت برده بودم. او زن جذابی بود و بوسه اش مرا برانگیخته بود، ولی هرگز حتی برای یک لحظه فراموش نکردم که کار من درمان اوست. پس از آن، تا هفته ها همه چیز مثل قبل پیش می رفت تا اینکه تصمیم گرفتم یک دوره ی درمانی با پاکاتال، یک آرام بخش قوی را که تازه به بازار آمده بود (و اکنون مدت هاست کنار گذاشته شده)، برایش امتحان کنم. در میان شگفتی همگان، سارا در عرض یک هفته آدم متفاوتی شده بود، اغلب حرف می زد و حرف هایش مرتبط و منسجم بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر