زنی در کابین 10
(داستان های انگلیسی،قرن 20م،از پرفروش های نیویورک تایمز و یواس ای تودی)
موجود
ناشر | نون |
---|---|
مولف | روث ور |
مترجم | زهرا هدایتی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 368 |
شابک | 9786008740155 |
تاریخ ورود | 1396/10/23 |
نوبت چاپ | 19 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 329 |
کد کالا | 62264 |
قیمت پشت جلد | 2,990,000﷼ |
قیمت برای شما
2,990,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
زنی در کابین 10 رمانی مهیج، جذاب، زیبا و ترسناک است که خواننده را بهشدت تحتتاثیر قرار می دهد، تاآنجاکه مدتها پس از پایان، ذهن او را به خود مشغول میسازد.
لو بلکلاک، روزنامهنگاری است که برای مجلهی گردشگری مطلب مینویسد و بهتازگی با مأموریتی وسوسهانگیز مواجه شده است: گذراندن یک هفته در یک کشتی تفریحی لوکس با تعداد کابینهای محدود.
در آغاز سفر، همهچیز بسیار عالی است و آسمان صاف، آبهای آرام و همسفران خوب و خوشبرخورد، نوید سفری بسیار لذتبخش را به لو میدهند. اما با گذشت چند روز، بادهای سرد و خشک شروع به وزیدن میکنند. آسمان تیره و تار میشود و لو، صحنهای را میبیند که فقط میتواند آن را کابوسی ترسناک و تاریک بنامد. لو، زنی را میبیند که از کشتی به پایین پرتاب میشود، اما دلیل واقعی این اتفاق چه بوده است؟ کشتی تفریحی، انگار که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده، به مسیر خود ادامه میدهد اما لو با تمام وجود تلاش خواهد کرد تا از حقیقت ماجرا سر دربیاورد.
لو بلکلاک، روزنامهنگاری است که برای مجلهی گردشگری مطلب مینویسد و بهتازگی با مأموریتی وسوسهانگیز مواجه شده است: گذراندن یک هفته در یک کشتی تفریحی لوکس با تعداد کابینهای محدود.
در آغاز سفر، همهچیز بسیار عالی است و آسمان صاف، آبهای آرام و همسفران خوب و خوشبرخورد، نوید سفری بسیار لذتبخش را به لو میدهند. اما با گذشت چند روز، بادهای سرد و خشک شروع به وزیدن میکنند. آسمان تیره و تار میشود و لو، صحنهای را میبیند که فقط میتواند آن را کابوسی ترسناک و تاریک بنامد. لو، زنی را میبیند که از کشتی به پایین پرتاب میشود، اما دلیل واقعی این اتفاق چه بوده است؟ کشتی تفریحی، انگار که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده، به مسیر خود ادامه میدهد اما لو با تمام وجود تلاش خواهد کرد تا از حقیقت ماجرا سر دربیاورد.
بخشی از کتاب
اولش نمیتوانستم هیچ کاری کنم. فقط همانطور ایستادم، به حروفی که چکه میکردند خیره شدم و قلبم آنقدر تند میزد که حس کردم بالا خواهم آورد. صدای غرش عجیبی در گوشم بود و صدای گریه میشنیدم، مثل صدای حیوانی وحشتزده، صدای ناخوشایندی که چیزی بین ترس و درد بود و بخشی غریب و جدا از وجودم میدانست کسی که این صداها را تولید میکرد خودم بودم.
بعد به نظر میرسید که اتاق تکان میخورد و دیوارها احاطهام میکنند و متوجه شدم دچار حمله ترس شدهام و بیهوش میشدم اگر خودم را به جای امنی نمیرساندم...
بعد به نظر میرسید که اتاق تکان میخورد و دیوارها احاطهام میکنند و متوجه شدم دچار حمله ترس شدهام و بیهوش میشدم اگر خودم را به جای امنی نمیرساندم...
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر