ریمی
(داستان های کودکان آمریکایی،قرن 20م،برگزیده و نامزد 21 جایزه ی ادبی)
موجود
ناشر | ایران بان |
---|---|
مولف | گیت دی کمیلو |
مترجم | شیدا رنجبر |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 220 |
شابک | 9786001884047 |
تاریخ ورود | 1399/09/23 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 190 |
کد کالا | 98353 |
قیمت پشت جلد | 1,300,000﷼ |
قیمت برای شما
1,300,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کیت دی کمیلو، نویسندهی محبوب نوجوانان و برندهی دو جایزهی نیوبری برای کتابهای دِسپروکس و فلورا و اولیس است. ایشان در فلوریدا بزرگ شده است و در سالهای 2016-2014 بهعنوان سفیر ملی ادبیات نوجوان ایالات متحده انتخاب شد.
کتاب حاضر، روایتی جذاب از دختری به اسم رِیمی است که خبر رفتن پدرش از خانه و ازدواج مجددش با یک خانم دستیار دندانپزشک، او را بسیار ناراحت و افسرده کرده است. دختر تصمیم میگیرد که در یک مسابقهی کشوری شرکت کند و برنده شود تا پدرش عکس او را در روزنامهها ببیند و به خانه باز گردد. اما طی اتفاقی باید با دو رقیبش روبهرو شود و از آنها کمک بگیرد، بنابراین آنها در این ماجرای هیجانانگیز با هم همراه میشوند.
کتاب حاضر، روایتی جذاب از دختری به اسم رِیمی است که خبر رفتن پدرش از خانه و ازدواج مجددش با یک خانم دستیار دندانپزشک، او را بسیار ناراحت و افسرده کرده است. دختر تصمیم میگیرد که در یک مسابقهی کشوری شرکت کند و برنده شود تا پدرش عکس او را در روزنامهها ببیند و به خانه باز گردد. اما طی اتفاقی باید با دو رقیبش روبهرو شود و از آنها کمک بگیرد، بنابراین آنها در این ماجرای هیجانانگیز با هم همراه میشوند.
بخشی از کتاب
خانهی سالمندان درهی طلایی فقط چند کوچه آن طرفتر خانهی ریمی اینها بود. ریمی میتوانست با دوچرخه هم برود، ولی تصمیم گرفت پیاده برود تا بین راه، هم انگشتهای پایش را منقبض کند و هم هدفش را توی ذهنش مشخص کند.
هر روز در کلاس نجات غریقی 101، خانم استافوپولوس همهی شاگردها را کنار استخر به صف میکرد و میگفت انگشتهای پایشان را منقبض کنند و هدفشان را توی ذهنشان مشخص کنند. خانم استافوپولوس معتقد بود منقبض کردن انگشتان پا ذهن آدم را آزاد میکند و وقتی ذهنتان از فکر آزاد شد، هدفتان را بهتر میتوانید مشخص کنید و تصمیم بگیرید بعد چه کار کنید.
برای مثال: کسی که دارد غرق میشود را نجات بدهید. ریمی زیرلب گفت:« هدفم چیه؟» ایستاد و انگشتهای پایش را توی کفشهای کتانیاش منقبض کرد. «هدفم اینه که یه کار خیر بکنم. و دختر کوچولوی شایستهی فلوریدای مرکزی باشم تا اینطوری پدرم برگرده خونه.»
معدهاش دوباره درد گرفت. اگر لوییزیانا میبرد چی؟ اگر بورلی خرابکاری میکرد و مسابقه را به هم میریخت چی؟ اگر پدر ریمی با این کارهایی که میکرد بر نمیگشت خانه چی؟ مرغ دریایی بزرگی در فکر ریمی پرواز کرد و گذشت. چنگالهایش باز بودند.
هر روز در کلاس نجات غریقی 101، خانم استافوپولوس همهی شاگردها را کنار استخر به صف میکرد و میگفت انگشتهای پایشان را منقبض کنند و هدفشان را توی ذهنشان مشخص کنند. خانم استافوپولوس معتقد بود منقبض کردن انگشتان پا ذهن آدم را آزاد میکند و وقتی ذهنتان از فکر آزاد شد، هدفتان را بهتر میتوانید مشخص کنید و تصمیم بگیرید بعد چه کار کنید.
برای مثال: کسی که دارد غرق میشود را نجات بدهید. ریمی زیرلب گفت:« هدفم چیه؟» ایستاد و انگشتهای پایش را توی کفشهای کتانیاش منقبض کرد. «هدفم اینه که یه کار خیر بکنم. و دختر کوچولوی شایستهی فلوریدای مرکزی باشم تا اینطوری پدرم برگرده خونه.»
معدهاش دوباره درد گرفت. اگر لوییزیانا میبرد چی؟ اگر بورلی خرابکاری میکرد و مسابقه را به هم میریخت چی؟ اگر پدر ریمی با این کارهایی که میکرد بر نمیگشت خانه چی؟ مرغ دریایی بزرگی در فکر ریمی پرواز کرد و گذشت. چنگالهایش باز بودند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر