روح سرخوش (دیوار چهارم11،نمایشنامه)
(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | نوئل کاورد |
مترجم | مهسا خراسانی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 172 |
شابک | 9786223080364 |
تاریخ ورود | 1401/07/12 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 161 |
کد کالا | 116671 |
قیمت پشت جلد | 750,000﷼ |
قیمت برای شما
750,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
سِر نوئل پیرس کاورد، نمایشنامهنویس، آهنگساز، کارگردان، هنرپیشه و خوانندهی انگلیسی در سال ۱۸۹۹ در حومهی لندن به دنیا آمد.
نوئل کاورد بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهی نمایش باقی ماندند. بسیاری از نمایشنامههای او چون تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهی امروز و روح سرخوش جزء نمایشهای پُرتکرار و پُربینندهی سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوه بر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهی سهجلدی را نیز در کارنامهی فعالیتهای ادبیاش دارد. همچنین، این نویسندهی مشهور در شش دهه از زندگیاش در نمایشها و فیلمهای متعددی - به قلم خودش و دیگران - به ایفای نقش پرداخت.
نمایشنامهها و آهنگهای کاورد در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بهشدت مورد استقبال قرار گرفتند و سبک نوشتارش بر فرهنگ عامهی مردم تأثیر بسزایی گذاشت. در سال ۲۰۰۶، سالن نمایش البری لندن را به یاد او سالن نمایش نوئل کاورد نامگذاری کردند.
روح سرخوش که به گفتهی دیلی تگراف در کنار نمایشنامههای تب یونجه و زندگیهای خصوصی یکی از سه شاهکار کاورد محسوب میشود، نمایشی است کمدی که با ظرافت و زیبایی به کندوکاو در اعماق زندگیزناشویی میپردازد.
چارلز برای نوشتن کتاب جدیدش نیاز به کسب اطلاعات دربارهی یک جلسه احضار ارواح دارد. به همین منظور، در یک گردهمایی کوچک از یک واسطهی روحی دعوت میکند تا روح فردی را احضار کند. اما طی یک اشتباه، روح همسر سابقش، الویرا ظاهر میشود که فقط چارلز قادر به دیدن او و شنیدن صدایش است. الویرا نهایت تلاشش را میکند تا زندگی چارلز را با همسر فعلیاش بههم بریزد و چارلز را به هرقیمتی از آنِ خود کند. همین امر، مشکلات بسیار جدیای برای این زوج به وجود میآورد.
در سال ۱۹۴۵ از این نمایش موفق که سالیان متوالی روی صحنههای مختلف به اجرا درآمد، فیلمی ساخته شد به کارگردانی دیوید لین. متن فیلمنامه را نیز کاورد شخصا تنظیم کرد.
نوئل کاورد بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهی نمایش باقی ماندند. بسیاری از نمایشنامههای او چون تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهی امروز و روح سرخوش جزء نمایشهای پُرتکرار و پُربینندهی سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوه بر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهی سهجلدی را نیز در کارنامهی فعالیتهای ادبیاش دارد. همچنین، این نویسندهی مشهور در شش دهه از زندگیاش در نمایشها و فیلمهای متعددی - به قلم خودش و دیگران - به ایفای نقش پرداخت.
نمایشنامهها و آهنگهای کاورد در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بهشدت مورد استقبال قرار گرفتند و سبک نوشتارش بر فرهنگ عامهی مردم تأثیر بسزایی گذاشت. در سال ۲۰۰۶، سالن نمایش البری لندن را به یاد او سالن نمایش نوئل کاورد نامگذاری کردند.
روح سرخوش که به گفتهی دیلی تگراف در کنار نمایشنامههای تب یونجه و زندگیهای خصوصی یکی از سه شاهکار کاورد محسوب میشود، نمایشی است کمدی که با ظرافت و زیبایی به کندوکاو در اعماق زندگیزناشویی میپردازد.
چارلز برای نوشتن کتاب جدیدش نیاز به کسب اطلاعات دربارهی یک جلسه احضار ارواح دارد. به همین منظور، در یک گردهمایی کوچک از یک واسطهی روحی دعوت میکند تا روح فردی را احضار کند. اما طی یک اشتباه، روح همسر سابقش، الویرا ظاهر میشود که فقط چارلز قادر به دیدن او و شنیدن صدایش است. الویرا نهایت تلاشش را میکند تا زندگی چارلز را با همسر فعلیاش بههم بریزد و چارلز را به هرقیمتی از آنِ خود کند. همین امر، مشکلات بسیار جدیای برای این زوج به وجود میآورد.
در سال ۱۹۴۵ از این نمایش موفق که سالیان متوالی روی صحنههای مختلف به اجرا درآمد، فیلمی ساخته شد به کارگردانی دیوید لین. متن فیلمنامه را نیز کاورد شخصا تنظیم کرد.
بخشی از کتاب
مادم آرکاتی: آیا روحی در این اتاق هست؟... (مکثی طولانی)... آیا روحی در این اتاق هست؟... (یک مکث طولانی دیگر) ... یه ضربه بهمعنی بله و دو ضربه بهمعنی نه...خب، حالا... روحی در این اتاق هست؟
بعد از مکثی کوتاه، ضربهی کوچکی از میز شنیده میشود.
تویی، دفنی؟ (ضربهی بلندتری شنیده میشود.) آیا کسی اونجا هست که دلش بخواد با کسی که اینجاست، حرف بزنه؟ (بعد از مکثی کوتاه، صدای یک ضربه شنیده میشود.) خب! داریم به جاهایی میرسیم... نه، دفنی، این کار رو نکن، عزیز دلم، داری اذیتم میکنی... دفنی، عزیزِ دل، لطفا... وای، وای، وای!... بچهی خوبی باش، لطفا... میخوای بگی یکی اونطرف هست که دلش میخواد با یکی که این طرفه حرف بزنه؟ (یک ضربه) منظورت منم؟ (دو ضربهی محکم) دکتر بردمنه؟ (دو ضربه) خانم بردمن؟ (دو ضربه) خانم کاندومین؟ (چندین ضربهی بسیار بلند و متوالی شنیده میشود و آنقدر ادامه پیدا میکند تا مادام آرکاتی فریاد میزند.) بس کن! مواظب رفتارت باش! آقای کاندومینه؟ (یک لحظه، سکوت مطلق برقرار میشود و سپس یک ضربهی بسیار بلند به گوش میرسد.) یه نفر هست که میخواد با شما صحبت کنه، آقای کاندومین...
چارلز: بهش بگین پیام بذاره.
صدای ضربهای بسیار بلند از میز شنیده میشود.
مادام آرکاتی: واقعاً باید ازتون بخوام مودب باشین، آقای کاندومین...
روت: چارلز، این لوسبازیها چیه؟ داری همهچی رو خراب میکنی.
چارلز: متاسفم. از دهنم دررفت.
مادام آرکاتی: کسی رو میشناسین که این اواخر از دنیا رفته باشه؟
چارلز: این اواخر که نه، بهجز پسرعموم که در خدمات اجتماعی کار میکرد و بعیده که دلش بخواد با من حرف بزنه. چندین سال بود باهم حرف نزده بودیم.
بعد از مکثی کوتاه، ضربهی کوچکی از میز شنیده میشود.
تویی، دفنی؟ (ضربهی بلندتری شنیده میشود.) آیا کسی اونجا هست که دلش بخواد با کسی که اینجاست، حرف بزنه؟ (بعد از مکثی کوتاه، صدای یک ضربه شنیده میشود.) خب! داریم به جاهایی میرسیم... نه، دفنی، این کار رو نکن، عزیز دلم، داری اذیتم میکنی... دفنی، عزیزِ دل، لطفا... وای، وای، وای!... بچهی خوبی باش، لطفا... میخوای بگی یکی اونطرف هست که دلش میخواد با یکی که این طرفه حرف بزنه؟ (یک ضربه) منظورت منم؟ (دو ضربهی محکم) دکتر بردمنه؟ (دو ضربه) خانم بردمن؟ (دو ضربه) خانم کاندومین؟ (چندین ضربهی بسیار بلند و متوالی شنیده میشود و آنقدر ادامه پیدا میکند تا مادام آرکاتی فریاد میزند.) بس کن! مواظب رفتارت باش! آقای کاندومینه؟ (یک لحظه، سکوت مطلق برقرار میشود و سپس یک ضربهی بسیار بلند به گوش میرسد.) یه نفر هست که میخواد با شما صحبت کنه، آقای کاندومین...
چارلز: بهش بگین پیام بذاره.
صدای ضربهای بسیار بلند از میز شنیده میشود.
مادام آرکاتی: واقعاً باید ازتون بخوام مودب باشین، آقای کاندومین...
روت: چارلز، این لوسبازیها چیه؟ داری همهچی رو خراب میکنی.
چارلز: متاسفم. از دهنم دررفت.
مادام آرکاتی: کسی رو میشناسین که این اواخر از دنیا رفته باشه؟
چارلز: این اواخر که نه، بهجز پسرعموم که در خدمات اجتماعی کار میکرد و بعیده که دلش بخواد با من حرف بزنه. چندین سال بود باهم حرف نزده بودیم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر