خاله تولا (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ83)
(داستانهای اسپانیایی،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | میگل د اونامونو |
مترجم | نجمه شبیری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 168 |
شابک | 9786003762909 |
تاریخ ورود | 1397/02/09 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 161 |
کد کالا | 64141 |
قیمت پشت جلد | 1,500,000﷼ |
قیمت برای شما
1,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
میگل دِ اونامونو شاعر، نمایشنامهنویس، مقالهنویس، رماننویس و فیلسوف اسپانیایی است که ازجمله آثار او میتوان به «یک انسان بیچارهی پولدار»، «عشق و پداگوژی»، «مه» و ... اشاره کرد.
رمان حاضر با موضوع مادری دربارهی دختری به نام تولا یا خرترودیس است؛ تولا یا خرترودیس، شخصیت سرسخت بلندترین رمان اونامونو، بیانگر آغاز زمزمهی گذر از سنت به مدرنیتهی اسپانیا و طرح مسائل فمینیستی از سویی و در اصل بیانگر شخصیت پارادوکسیکال نویسندهای با زیربنای تفکر اگزیستانسیالیست که هم در نسل ادبی خویش سرآمد بوده است و هم در همنسلان خویش و نویسندگان آتی تأثیرگذار. نویسندهای که از سوی بزرگانی چون بورخس ستوده شد.
رمان حاضر با موضوع مادری دربارهی دختری به نام تولا یا خرترودیس است؛ تولا یا خرترودیس، شخصیت سرسخت بلندترین رمان اونامونو، بیانگر آغاز زمزمهی گذر از سنت به مدرنیتهی اسپانیا و طرح مسائل فمینیستی از سویی و در اصل بیانگر شخصیت پارادوکسیکال نویسندهای با زیربنای تفکر اگزیستانسیالیست که هم در نسل ادبی خویش سرآمد بوده است و هم در همنسلان خویش و نویسندگان آتی تأثیرگذار. نویسندهای که از سوی بزرگانی چون بورخس ستوده شد.
بخشی از کتاب
خرترودیس همواره تنها بود، او برای کمک به دیگران همواره حاضر بود، اما هرگز از کمکهای دیگران سهمی نداشت. او یتیمی با بچههای متعدد بود. عصایی برای اطرافیانش بود. اما در این میان، اگر دچار کمترین لغزشی میشد، اگر توان بالا نگاه داشتن سرش را نداشت، اگر دلش ناگاه تابی میخورد و ضعفی بر او مستولی میشد، چه کسی حمایتش میکرد؟ چه کسی عصای دستش میشد؟ او هرچند که از احساس و عشق و حس مادری لبریز بود، اما طعمِ داشتن فرزند را نچشیده بود. و از خودش میپرسید: «آیا اسم این ویژگی من غرور نیست؟»
باری، عاقبت او ناتوان از تحمل تنهایی، تصمیم گرفت که اندوهش را نزد پدر آلوارث، اعترافگیرندهاش، ببرد. و اینگونه بود که برای او از همهچیز سخن گفت.
باری، عاقبت او ناتوان از تحمل تنهایی، تصمیم گرفت که اندوهش را نزد پدر آلوارث، اعترافگیرندهاش، ببرد. و اینگونه بود که برای او از همهچیز سخن گفت.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر