جان کندن (دیوار چهارم 3،نمایش نامه)
(نمایشنامه آمریکایی،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | تورنتون وایلدر |
مترجم | سمیرا نیک نوروزی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 144 |
شابک | 9786222019556 |
تاریخ ورود | 1400/08/11 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1400 |
وزن (گرم) | 163 |
کد کالا | 108067 |
قیمت پشت جلد | 350,000﷼ |
قیمت برای شما
350,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
تورنتون وایلدر نویسندهای است که سه جایزهی پولیتزر در کارنامهی خود دارد. نخستینبار برای رمان پل سنلویی ری، دومینبار برای نمایشنامهی شهر ما و سومینبار برای نمایشنامهی جانکندن. او در امریکا به دنیا آمد، در چین و کالیفرنیا کودکی و نوجوانی خود را سپری کرد و در جوانی در رم به تحصیل در رشتهی باستانشناسی پرداخت. با آنکه بیش از یک قرن از تولد او میگذرد، آثار نمایشیاش همچنان هرسال در سراسر جهان اجرا میشود. نمایشنامهی جانکندن شهرتی جهانی دارد و با آنکه حدود هشتاد سال از نگارش آن گذشته، بسیار خواندنی است و گویی برای مسائل امروز ما نوشته شده است.
نمایشنامهی جان کندن اولین بار در سال ۱۹۴۲ با هنرنمایی فردریک مارچ و تالولا بنکهد روی صحنه رفت. درونمایههای این نمایش به موضوعاتی چون انسانِ بیزمان، سیر چرخشی تاریخ و تکرار وقایع تاریخی، تمایل طبیعت به بینظمی و نیز ادبیات، فلسفه و مذهب بهعنون سنگبنای تمدن میپردازد. این نمایش در سه پرده، زندگی مشقتبار خانوادهی آنتروباس را در قالب تاریخ آلترناتیو شرح میدهد. البته برخی منتقدین معتقدند که وایلدر بخش اعظم این نمایشنامه را از آخرین اثر جیمز جویس اقتباس کرده است.
از دلایل محبوبیت این نمایشنامه در جهان، قدرت نمایشی است که بر صحنهایجاد میکند. همچنین این نمایش وامدار نخستین اساطیر جهان است. اتفاقات و شخصیتپردازیها براساس اسطورهی آدم و حوا، قابیل، داستانهای کتاب مقدس نظیر؛ داستان بیماری ایوب، زندگی موسی و کشتی نوح، فرزندان زئوس، اساطیر رم و فلاسفهی یونان نوشته شدهاست. او با نگاهی تلخ به موقعیتهای دراماتیک ورود میکند، اما با نگاهی طنز بر آنها فائق میآید. شخصیتهای اساطیری این نمایشنامه در پوشش و کلام انسانهای معاصر قرار گرفتهاند. این نکتهای است که باید به آن توجه داشت.
نمایشنامهی جان کندن اولین بار در سال ۱۹۴۲ با هنرنمایی فردریک مارچ و تالولا بنکهد روی صحنه رفت. درونمایههای این نمایش به موضوعاتی چون انسانِ بیزمان، سیر چرخشی تاریخ و تکرار وقایع تاریخی، تمایل طبیعت به بینظمی و نیز ادبیات، فلسفه و مذهب بهعنون سنگبنای تمدن میپردازد. این نمایش در سه پرده، زندگی مشقتبار خانوادهی آنتروباس را در قالب تاریخ آلترناتیو شرح میدهد. البته برخی منتقدین معتقدند که وایلدر بخش اعظم این نمایشنامه را از آخرین اثر جیمز جویس اقتباس کرده است.
از دلایل محبوبیت این نمایشنامه در جهان، قدرت نمایشی است که بر صحنهایجاد میکند. همچنین این نمایش وامدار نخستین اساطیر جهان است. اتفاقات و شخصیتپردازیها براساس اسطورهی آدم و حوا، قابیل، داستانهای کتاب مقدس نظیر؛ داستان بیماری ایوب، زندگی موسی و کشتی نوح، فرزندان زئوس، اساطیر رم و فلاسفهی یونان نوشته شدهاست. او با نگاهی تلخ به موقعیتهای دراماتیک ورود میکند، اما با نگاهی طنز بر آنها فائق میآید. شخصیتهای اساطیری این نمایشنامه در پوشش و کلام انسانهای معاصر قرار گرفتهاند. این نکتهای است که باید به آن توجه داشت.
بخشی از کتاب
سابینا: خیلیخُب. من دربارهی آیندهام به تو میگم. من برندهی مسابقهی ملکهی زیباییِ آتلانتیکسیتی میشم. خب، من برندهی مسابقهی ملکهی زیبایی تمام جهان میشم. رئیسجمهور آنتروباس رو از همسرش جدا میکنم. بعدش هر مردی رو که بخوام از همسرش جدا میکنم. من تموم جهان رو زیرورو میکنم.
پیشگو: اَه!
سابینا: وقتی همهی اون شوهرها به من فکر میکنن، گیج و مدهوش میشن. تو خیابون بیهوش میشن. مجبور میشن به تیر چراغبرق تکیه بِدن. اسمرالدا! هلن در افسانهی تروا کی بود؟
پیشگو: (با عصبانیت) دهن مزخرفت رو ببند. وقتی آقای آنتروباس اومد، میشه فهمید چکاری ازت ساخته است. تا اون وقت، گمشو!
(سابینا میخندد. بهسوی درِ تالار بینگومیرود. تعدادی سیاهیلشکر از راه میرسند و بهشدت نسبت به او توجه نشان میدهند.)
سیاهیلشکرها: آه خانم لیلی، شما ما رو میشناسین. ما آشنای سالیان دور شما هستیم.
سابینا: گُمشین پسرها! برید، برید. من کجا، شماها کجا! ها آقای سیمپسون! چه جرئتی دارین! میدونم که حتی شما آدمهای ناچیز هم دلتون میخواد با دخترها در ارتباط باشین، اما اینکه این دخترها رو از کجا پیدا میکنین و باهاشون چهکار میکنین اصلا برام مهم نیست.
پیشگو: من آینده رو میگم. اَه. از این آسونتر کاری توی دنیا نیست. آیندهی هرکسی تو چهرهاش نهفته است. از این آسونتر کاری توی دنیا نیست.
اما کی میتونه از گذشتهی شما بگه، ها؟ هیچکس!
فکر کنین! فکر کنین! گذشته رو شخم بزنین. نه من و نه شما، نمیتونیم از گذشته چیزی بگیم. هرکس سعی کرد از گذشته چیزی بهتون بگه، بدونین شارلاتانه! حرف من آویزهی گوشتون باشه. شارلاتانه! اما من آینده رو پیشگویی میکنم.
پیشگو: اَه!
سابینا: وقتی همهی اون شوهرها به من فکر میکنن، گیج و مدهوش میشن. تو خیابون بیهوش میشن. مجبور میشن به تیر چراغبرق تکیه بِدن. اسمرالدا! هلن در افسانهی تروا کی بود؟
پیشگو: (با عصبانیت) دهن مزخرفت رو ببند. وقتی آقای آنتروباس اومد، میشه فهمید چکاری ازت ساخته است. تا اون وقت، گمشو!
(سابینا میخندد. بهسوی درِ تالار بینگومیرود. تعدادی سیاهیلشکر از راه میرسند و بهشدت نسبت به او توجه نشان میدهند.)
سیاهیلشکرها: آه خانم لیلی، شما ما رو میشناسین. ما آشنای سالیان دور شما هستیم.
سابینا: گُمشین پسرها! برید، برید. من کجا، شماها کجا! ها آقای سیمپسون! چه جرئتی دارین! میدونم که حتی شما آدمهای ناچیز هم دلتون میخواد با دخترها در ارتباط باشین، اما اینکه این دخترها رو از کجا پیدا میکنین و باهاشون چهکار میکنین اصلا برام مهم نیست.
پیشگو: من آینده رو میگم. اَه. از این آسونتر کاری توی دنیا نیست. آیندهی هرکسی تو چهرهاش نهفته است. از این آسونتر کاری توی دنیا نیست.
اما کی میتونه از گذشتهی شما بگه، ها؟ هیچکس!
فکر کنین! فکر کنین! گذشته رو شخم بزنین. نه من و نه شما، نمیتونیم از گذشته چیزی بگیم. هرکس سعی کرد از گذشته چیزی بهتون بگه، بدونین شارلاتانه! حرف من آویزهی گوشتون باشه. شارلاتانه! اما من آینده رو پیشگویی میکنم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر