بلبل (BEST SELLER)
(داستانهای آمریکایی،قرن 20م،از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز)
موجود
ناشر | ذهن آویز |
---|---|
مولف | کریستین هانا |
مترجم | میثم امامی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 740 |
شابک | 9786001182501 |
تاریخ ورود | 1398/03/19 |
نوبت چاپ | 5 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 804 |
کد کالا | 78426 |
قیمت پشت جلد | 6,800,000﷼ |
قیمت برای شما
6,800,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
«بلبل»، اثر کریستین هانا و ترجمهی میثم امامی، از سوی انتشارات ذهنآویز منتشر شده است.
فرانسه، 1939، در روستایی آرام، ویان با شوهرش آنتوان، که رهسپار جبهه است، خداحافظی میکند. او باور ندارد که نازیها به فرانسه حمله میکنند... اما آنها حمله میکنند و در گروههایی متشکل از پیادهنظام، کاروانهای کامیونها و تانکها و در هواپیماهای جنگنده بر سر بیگناهان بمب میاندازند. هنگامیکه یک کاپیتان آلمانی خانهی ویان را از او درخواست میکند، برای او و دخترش دو راه باقی میگذارد: آنها یا باید با دشمن زندگی کنند یا همهچیز را از دست بدهند. بدون غذا، پول و امید و با افزایش خطر در اطراف، ویان مجبور میشود، برای زنده نگه داشتن خانوادهی خود، انتخابهای ناممکن را، یکی پس از دیگری، انجام دهد.
خواهر ویان، ایزابل، دختر هجدهسالهی سرکشی است، که با تمام شور بیپروای جوانی، بهدنبال هدف خود میگردد و درحالیکه هزاران پاریسی به سمت وحشت ناشناختهی جنگ رواناند، او با گتان، پارتیزانی که معتقد است فرانسویها میتوانند از داخل فرانسه هم با نازیها بجنگند، ملاقات میکند و عاشق او میشود، همانطورکه فقط جوانان میتوانند ...؛ اما وقتی گتان به او خیانت میکند، ایزابل به مقاومت میپیوندد و یگر هرگز پشت سرش را هم نگاه نمیکند و بارها و بارها زندگی خود را برای نجات دیگران به خطر میاندازد.
کریستین هانا، نویسندهی پرفروش، با شجاعت، ظرافت و بینش قدرتمندی که دارد پانورامای حماسی جنگ جهانی دوم را به تصویر میکشد و بخشی از تاریخ را، که بهندرت دیده شده است، روشن میکند: جنگ زنان. «بلبل» داستان دو خواهر را روایت میکند با تجربهها، آرمانها و اشتیاق مختص به خودشان که به اجبار شرایط از هم جدا شدهاند و هرکدام در مسیر خطرناک خود بهسوی بقا، عشق و آزادی در فرانسهی جنگزده و تحت اشغال آلمانها گام برمیدارند. کتاب تجلیلی از تابآوری روح انسانی و دوام زنان است.
فرانسه، 1939، در روستایی آرام، ویان با شوهرش آنتوان، که رهسپار جبهه است، خداحافظی میکند. او باور ندارد که نازیها به فرانسه حمله میکنند... اما آنها حمله میکنند و در گروههایی متشکل از پیادهنظام، کاروانهای کامیونها و تانکها و در هواپیماهای جنگنده بر سر بیگناهان بمب میاندازند. هنگامیکه یک کاپیتان آلمانی خانهی ویان را از او درخواست میکند، برای او و دخترش دو راه باقی میگذارد: آنها یا باید با دشمن زندگی کنند یا همهچیز را از دست بدهند. بدون غذا، پول و امید و با افزایش خطر در اطراف، ویان مجبور میشود، برای زنده نگه داشتن خانوادهی خود، انتخابهای ناممکن را، یکی پس از دیگری، انجام دهد.
خواهر ویان، ایزابل، دختر هجدهسالهی سرکشی است، که با تمام شور بیپروای جوانی، بهدنبال هدف خود میگردد و درحالیکه هزاران پاریسی به سمت وحشت ناشناختهی جنگ رواناند، او با گتان، پارتیزانی که معتقد است فرانسویها میتوانند از داخل فرانسه هم با نازیها بجنگند، ملاقات میکند و عاشق او میشود، همانطورکه فقط جوانان میتوانند ...؛ اما وقتی گتان به او خیانت میکند، ایزابل به مقاومت میپیوندد و یگر هرگز پشت سرش را هم نگاه نمیکند و بارها و بارها زندگی خود را برای نجات دیگران به خطر میاندازد.
کریستین هانا، نویسندهی پرفروش، با شجاعت، ظرافت و بینش قدرتمندی که دارد پانورامای حماسی جنگ جهانی دوم را به تصویر میکشد و بخشی از تاریخ را، که بهندرت دیده شده است، روشن میکند: جنگ زنان. «بلبل» داستان دو خواهر را روایت میکند با تجربهها، آرمانها و اشتیاق مختص به خودشان که به اجبار شرایط از هم جدا شدهاند و هرکدام در مسیر خطرناک خود بهسوی بقا، عشق و آزادی در فرانسهی جنگزده و تحت اشغال آلمانها گام برمیدارند. کتاب تجلیلی از تابآوری روح انسانی و دوام زنان است.
بخشی از کتاب
کتابفروشى زمانى جایى بود براى گردهمآیى شعرا، نویسندگان، رماننویسها و اساتید دانشگاه. بهترین خاطرات کودکى ایزابل در این اتاقهاى بوى نا گرفته، اتفاق افتاده بودند. وقتى پاپا در اتاق پشتى کارهاى چاپ و صحافىاش را انجام مىداد، مامان براى ایزابل قصهها و افسانهها را مىخواند و نمایشنامههایى از خودش مىساخت تا آنها را بازى کنند. آنها اینجا خوشبخت بودند، براى مدتى، قبل از اینکه مامان به آن بیمارى مبتلا بشود و پاپا خوردن الکل را شروع کند.
«ایز من، بیا بشین رو پاى پاپا تا من براى مامان یه شعر بنویسم.»
یا شاید ایزابل این خاطره را در ذهن خودش تصور کرده بود، شاید آن را از تکههاى آنچه خودش نیاز داشت ساخته بود و آن را محکم دور خودش پیچیده بود. دیگر چیزى نمىدانست.
حالا این آلمانها بودند که در گوشهکنار خیابان و حتى شکاف دیوارها جمع مىشدند.
در شش هفته بعد از بازگشایى مغازه توسط ایزابل، ظاهرا شایعاتى درمورد آن دختر زیباى فرانسوى سر زبانها بود که مىتوان اغلب او را پشت میز مغازه کتابفروشى پیدا کرد.
آنها مثل یک سیل به کتابفروشى رسیدند. یونیفرمهاى تروتمیزى به تن داشتند، همینطور که به هم تنه مىزدند، صداهایشان بلند مىشد و ایزابل بیرحمانه با آنها لاس مىزد ولى تا زمانى که مطمئن نمىشد که مغازه خالىست از آنجا بیرون نمىآمد و همیشه از در پشتى خارج مىشد. با یک شنل ذغالى رنگ که کلاهش را روى سرش مىکشید، حتى در گرماى تابستان. سربازها شاید واقعا پسرهاى خوشگذران و خندهرویى باشند که در مورد دختران مجرد آلمانى در وطن حرف مىزدند و آثار کلاسیک فرانسه از نویسندگان مثلا «قابل قبول» را براى خانوادههاى خودشان مىخریدند ــ اما ایزابل هرگز فراموش نمىکرد که آنها دشمن هستند.
«ایز من، بیا بشین رو پاى پاپا تا من براى مامان یه شعر بنویسم.»
یا شاید ایزابل این خاطره را در ذهن خودش تصور کرده بود، شاید آن را از تکههاى آنچه خودش نیاز داشت ساخته بود و آن را محکم دور خودش پیچیده بود. دیگر چیزى نمىدانست.
حالا این آلمانها بودند که در گوشهکنار خیابان و حتى شکاف دیوارها جمع مىشدند.
در شش هفته بعد از بازگشایى مغازه توسط ایزابل، ظاهرا شایعاتى درمورد آن دختر زیباى فرانسوى سر زبانها بود که مىتوان اغلب او را پشت میز مغازه کتابفروشى پیدا کرد.
آنها مثل یک سیل به کتابفروشى رسیدند. یونیفرمهاى تروتمیزى به تن داشتند، همینطور که به هم تنه مىزدند، صداهایشان بلند مىشد و ایزابل بیرحمانه با آنها لاس مىزد ولى تا زمانى که مطمئن نمىشد که مغازه خالىست از آنجا بیرون نمىآمد و همیشه از در پشتى خارج مىشد. با یک شنل ذغالى رنگ که کلاهش را روى سرش مىکشید، حتى در گرماى تابستان. سربازها شاید واقعا پسرهاى خوشگذران و خندهرویى باشند که در مورد دختران مجرد آلمانى در وطن حرف مىزدند و آثار کلاسیک فرانسه از نویسندگان مثلا «قابل قبول» را براى خانوادههاى خودشان مىخریدند ــ اما ایزابل هرگز فراموش نمىکرد که آنها دشمن هستند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر