این منم! (سفری از درماندگی به التیام)
(سرگذشتنامه التیام نومیدی،درد جسمانی،بیماری)
موجود
ناشر | میلکان |
---|---|
مولف | روثی لینزی |
مترجم | مهسا صمدی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 295 |
شابک | 9786222541460 |
تاریخ ورود | 1400/10/15 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 272 |
کد کالا | 109835 |
قیمت پشت جلد | 1,820,000﷼ |
قیمت برای شما
1,820,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب این منم! سفری از درماندگی به التیام، اثر روثی لینزی است با ترجمه ی مهسا صمدی و چاپ انتشارات میلکان.
کتاب پیش رو حاوی خاطراتی از دوران بیماری روثی لینزی است که از زبان خودش بازگو می شود. او در سن 17 سالگی توسط آمبولانسی که با سرعت بالا در حال حرکت بود تصادف می کند و در تخت بیمارستان رنج های جسمی و روحی فراوانی را متحمل می شود. اما در نهایت با تلاش های بسیار راهی به سوی التیام و امید پیدا می کند و روند بهبودی جسمانی و روحانی را می پیماید. روثی در این اثر تمام خاطرات خود را با شما به اشتراک می گذارد تا با الهام از تجربیاتش زندگی خود را دگرگون سازید.
کتاب پیش رو حاوی خاطراتی از دوران بیماری روثی لینزی است که از زبان خودش بازگو می شود. او در سن 17 سالگی توسط آمبولانسی که با سرعت بالا در حال حرکت بود تصادف می کند و در تخت بیمارستان رنج های جسمی و روحی فراوانی را متحمل می شود. اما در نهایت با تلاش های بسیار راهی به سوی التیام و امید پیدا می کند و روند بهبودی جسمانی و روحانی را می پیماید. روثی در این اثر تمام خاطرات خود را با شما به اشتراک می گذارد تا با الهام از تجربیاتش زندگی خود را دگرگون سازید.
بخشی از کتاب
مادرم دارد در رستورانی در سینت فرانسیس ویل با سالادش بازی می کند که خبر تصادفم را به او می دهند. پدرم کمی آن طرف تر نشسته و دارد می نوشد و جوک تعریف می کند. دوم نوامبر است، روز تولدش؛ هنوز هم به خاطر پای شکلاتی که بعد از ظهر خوردیم احساس سیری می کند و مطمئن نیست لباس های جدیدی که برایش خریدیم اندازه اش می شود یا نه. وقتی که پلیس زنگ می زند تا خبر را به او بدهد آرام است، اما خودش هم نمی داند چرا.
با آرامش به مادرم می گوید: «مارشا روثی تصادف کرده. اما همه چیز رو به راه می شه.»
دست های مادرم می افتند؛ حالا آن قدر سنگین هستند که به سختی می تواند بیاوردشان بالا. پدر خوانده ام، آقای کارتر، آن ها را سوار ماشینش می کند. از طرف بیمارستان با تلفن مربعی شکلش تماس می گیرند که داخل ماشینش نگه می دارد و به او می گویند که ممکن است فلج شده باشم. حین رانندگی دعا می کند. احتمال زنده ماندنم پنج درصد و احتمال دوباره راه رفتنم تنها یک درصد است.
تیم در مزرعه مان است و دارد عین پروانه دور دختری زیبا و موطلایی به اسم لارا می چرخد؛ او اولین دوستش است و همگی مطمئنیم که با او ازدواج خواهد کرد. وقتی از سفرشان به نیو اورلنان برمی گردند، چراغ مربعی قرمز روی پیغام گیر را می بینند که دیوانه وار چشمک می زند. تیم دکمه ی پیغام گیر را فشار می دهد و پیش از آن که پیام را کامل گوش کنند، سوار ماشین می شوند. لایل دارد در اردوگاه شکارمان، در حاشیه های سرسبز دریاچه ی رزموند که تنها چند دقیقه با خانه فاصله دارد، شادخواری می کند و گوشت کباب می کند. با همکارانش از کافه ی فرد، که نزدیک دانشگاه ایالتی لوئیزیانا است، هر سال این برنامه را دارند.
با آرامش به مادرم می گوید: «مارشا روثی تصادف کرده. اما همه چیز رو به راه می شه.»
دست های مادرم می افتند؛ حالا آن قدر سنگین هستند که به سختی می تواند بیاوردشان بالا. پدر خوانده ام، آقای کارتر، آن ها را سوار ماشینش می کند. از طرف بیمارستان با تلفن مربعی شکلش تماس می گیرند که داخل ماشینش نگه می دارد و به او می گویند که ممکن است فلج شده باشم. حین رانندگی دعا می کند. احتمال زنده ماندنم پنج درصد و احتمال دوباره راه رفتنم تنها یک درصد است.
تیم در مزرعه مان است و دارد عین پروانه دور دختری زیبا و موطلایی به اسم لارا می چرخد؛ او اولین دوستش است و همگی مطمئنیم که با او ازدواج خواهد کرد. وقتی از سفرشان به نیو اورلنان برمی گردند، چراغ مربعی قرمز روی پیغام گیر را می بینند که دیوانه وار چشمک می زند. تیم دکمه ی پیغام گیر را فشار می دهد و پیش از آن که پیام را کامل گوش کنند، سوار ماشین می شوند. لایل دارد در اردوگاه شکارمان، در حاشیه های سرسبز دریاچه ی رزموند که تنها چند دقیقه با خانه فاصله دارد، شادخواری می کند و گوشت کباب می کند. با همکارانش از کافه ی فرد، که نزدیک دانشگاه ایالتی لوئیزیانا است، هر سال این برنامه را دارند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر