اگر حقیقت این باشد
(داستان های آمریکایی،قرن 21م،از پر فروش ترین های نیویورک تایمز)
موجود
ناشر | آموت |
---|---|
مولف | کالین هوور |
مترجم | عباس زارعی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 280 |
شابک | 9786003840881 |
تاریخ ورود | 1398/11/20 |
نوبت چاپ | 9 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 249 |
کد کالا | 88005 |
قیمت پشت جلد | 1,700,000﷼ |
قیمت برای شما
1,700,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب اگر حقیقت این باشد، اثری عاشقانه است که به روایت ماجرای نویسنده تازهکاری میپردازد که با مشکلات مالی فراوانی مواجه شده است. او که لوئن اشلی نام دارد، در آستانهی ورشکستگی قرار گرفته و درحالیکه امیدش را به طور کل از دست داده، ناگهان دریچهای از امید به سویش باز میشود. لوئن پیشنهادی فوقالعاده از جرمی کرافورد که همسر نویسندهی مشهور، وریتی کرافورد است دریافت می کند و برای به پایان رساندن مجموعه رمان ناتمام همسر ناتوانش مامور می شود. وریتی در یک سانحهی رانندگی آسیب شدیدی دیده و دیگر توان به پایان رساندن پروژهی چندجلدیاش را ندارد.
هنگامی که زن جوان مسئولیت این کار را برعهده میگیرد، از آنچه که انتظارش را میکشد ناآگاه است. او رفتهرفته در دستنوشتههای وریتی با یادداشتهایی رازآلود که از قضایایی مبهم و سوالبرانگیز در زندگی زن حکایت دارد روبهرو میشود و به مسیری قدم میگذارد که در خوشبینانهترین حالت هم نمیتوان پایان خوشی را برای آن متصور شد.
اگر حقیقت این باشد، نامزد جایزهی بهترین کتاب عاشقانهی گودریدز و از پرفروشترینهای آمازون است. این اثر نخستین بار در سال 2018 به چاپ رسید و به عنوان یک تریلر عاشقانه و غیرقابل پیشبینی به سرعت جای خود را در دل مخاطب باز کرد.
چنانچه به داستانهای جنایی که با چاشنی عشق روایت شدهاند و شما را در حسی از تعلیق غوطهور میسازند، علاقهمند باشید، رمان پیشِرو میتواند شما را مجذوب خود کند و تا پایان با خود همراه سازد. در نهایت پایانی غیرمنتظره انتظارتان را میکشد و لذت کتاب را برایتان دوچندان می کند.
کالین هوور متولد 1979 در تگزاس است. او نخستین رمان خود را در سال 2011 با عنوان «بسته» منتشر کرد و با همان نخستین کار، به سرعت شناخته شد و در لیست نویسندگان پرفروش قرار گرفت. از دیگر کتابهای کالین هور میتوان به «ما تمامش میکنیم»، «ما شروعش میکنیم»، «این دختر» و... اشاره کرد.
هنگامی که زن جوان مسئولیت این کار را برعهده میگیرد، از آنچه که انتظارش را میکشد ناآگاه است. او رفتهرفته در دستنوشتههای وریتی با یادداشتهایی رازآلود که از قضایایی مبهم و سوالبرانگیز در زندگی زن حکایت دارد روبهرو میشود و به مسیری قدم میگذارد که در خوشبینانهترین حالت هم نمیتوان پایان خوشی را برای آن متصور شد.
اگر حقیقت این باشد، نامزد جایزهی بهترین کتاب عاشقانهی گودریدز و از پرفروشترینهای آمازون است. این اثر نخستین بار در سال 2018 به چاپ رسید و به عنوان یک تریلر عاشقانه و غیرقابل پیشبینی به سرعت جای خود را در دل مخاطب باز کرد.
چنانچه به داستانهای جنایی که با چاشنی عشق روایت شدهاند و شما را در حسی از تعلیق غوطهور میسازند، علاقهمند باشید، رمان پیشِرو میتواند شما را مجذوب خود کند و تا پایان با خود همراه سازد. در نهایت پایانی غیرمنتظره انتظارتان را میکشد و لذت کتاب را برایتان دوچندان می کند.
کالین هوور متولد 1979 در تگزاس است. او نخستین رمان خود را در سال 2011 با عنوان «بسته» منتشر کرد و با همان نخستین کار، به سرعت شناخته شد و در لیست نویسندگان پرفروش قرار گرفت. از دیگر کتابهای کالین هور میتوان به «ما تمامش میکنیم»، «ما شروعش میکنیم»، «این دختر» و... اشاره کرد.
بخشی از کتاب
پیش از آنکه خون به سر و تنم بپاشد، صدای ترکیدن جمجمهاش را میشنوم.
از ترس فورا یک قدم به سمت پیادهرو عقب میروم. یکی از پاهایم به جدول کنار خیابان میگیرد، برای حفظ تعادل میلهی تابلوی توقف ممنوع را میگیرم.
همین چند ثانیه پیش جلویم بود. وسط شلوغی منتظر بودیم چراغ عبور عابران پیاده سبز شود، اما مرد ناگهان قدم به خیابان گذاشت و با کامیون تصادف کرد. در آخرین لحظه، پریدم که بگیرمش، اما موفق نشدم. پیش از آن که سرش زیر چرخ کامیون برود، چشمهایم را بستم، اما صدای ترکیدن جمجمهاش را شنیدم: پاپ! درست مثل صدای باز کردن در بطری.
سرش به گوشی گرم بود، احتمالا بارها در همین حالت، بدون آن که سانحهای روی دهد، از این خیابان عبور کرده بود. مرگی در اثر عادتهای روزمره.
مردم شوکه شدهاند، اما کسی جیغ و فریاد نمیکند. مسافر کامیون سریع پایین میپرد و کنار بدن مرد زانو میزند. از صحنه تصادف کمی فاصله میگیرم، چند نفر برای کمک به آنسو میروند. نیازی نیست به مردی که زیر چرخ کامیون افتاده، نگاه کنم تا بفهمم از این تصادف جان سالم به در برده یا نه. کافی است نگاهی به پیراهنم بیندازم که قبلا سفید بود و حالا غرق خون است... و این یعنی بهتر است به جای آمبولانس، نعشکش خبر کنند.
میچرخم بلکه راهی پیدا کنم، میخواهم از آن شلوغی دور شوم تا بتوانم نفس بکشم، اما چراغ عبور عابران پیاده سبز میشود و سیل جمعیت به راه میافتد. دیگر غیرممکن است بتوانم در رود خروشان منهتن، برخلاف جریان آب شنا کنم. بعضیها بی آنکه سرشان را از روی گوشیýهایشان بلند کنند، از کنار صحنه تصادف میگذرند. از حرکت بازمیایستم و صبر میکنم خلوتتر شود. نگاهی به صحنه تصادف می اندازم، سعی میکنم چشمم به جنازه نخورد. راننده کامیون کنار ماشینش ایستاده و با چشمهای از حدقه درآمده با تلفن همراهش صحبت میکند. چند نفر هم با کنجکاوی بیماگونهشان از این صحنه هولناک فیلم میگیرند.
از ترس فورا یک قدم به سمت پیادهرو عقب میروم. یکی از پاهایم به جدول کنار خیابان میگیرد، برای حفظ تعادل میلهی تابلوی توقف ممنوع را میگیرم.
همین چند ثانیه پیش جلویم بود. وسط شلوغی منتظر بودیم چراغ عبور عابران پیاده سبز شود، اما مرد ناگهان قدم به خیابان گذاشت و با کامیون تصادف کرد. در آخرین لحظه، پریدم که بگیرمش، اما موفق نشدم. پیش از آن که سرش زیر چرخ کامیون برود، چشمهایم را بستم، اما صدای ترکیدن جمجمهاش را شنیدم: پاپ! درست مثل صدای باز کردن در بطری.
سرش به گوشی گرم بود، احتمالا بارها در همین حالت، بدون آن که سانحهای روی دهد، از این خیابان عبور کرده بود. مرگی در اثر عادتهای روزمره.
مردم شوکه شدهاند، اما کسی جیغ و فریاد نمیکند. مسافر کامیون سریع پایین میپرد و کنار بدن مرد زانو میزند. از صحنه تصادف کمی فاصله میگیرم، چند نفر برای کمک به آنسو میروند. نیازی نیست به مردی که زیر چرخ کامیون افتاده، نگاه کنم تا بفهمم از این تصادف جان سالم به در برده یا نه. کافی است نگاهی به پیراهنم بیندازم که قبلا سفید بود و حالا غرق خون است... و این یعنی بهتر است به جای آمبولانس، نعشکش خبر کنند.
میچرخم بلکه راهی پیدا کنم، میخواهم از آن شلوغی دور شوم تا بتوانم نفس بکشم، اما چراغ عبور عابران پیاده سبز میشود و سیل جمعیت به راه میافتد. دیگر غیرممکن است بتوانم در رود خروشان منهتن، برخلاف جریان آب شنا کنم. بعضیها بی آنکه سرشان را از روی گوشیýهایشان بلند کنند، از کنار صحنه تصادف میگذرند. از حرکت بازمیایستم و صبر میکنم خلوتتر شود. نگاهی به صحنه تصادف می اندازم، سعی میکنم چشمم به جنازه نخورد. راننده کامیون کنار ماشینش ایستاده و با چشمهای از حدقه درآمده با تلفن همراهش صحبت میکند. چند نفر هم با کنجکاوی بیماگونهشان از این صحنه هولناک فیلم میگیرند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر