اگر جنگ ادامه یابد
(مقاله های آلمانی،قرن 20م)درباره کتاب
کتاب اگر جنگ ادامه یابد: اثر هرمان هسه است با ترجمهی نصراله غفاری و داریوش دیانتی و چاپ انتشارات شما.
کتاب پیشِرو حاوی مجموعه مقالاتی است که مولف آنها را بین سالهای مشخص و معینی (1914-1948) به رشتهی تحریر درآورده است. این اثر داستانی از جنگ و دشمنی را روایت میکند. مولف در هرکدام از مقالهها روزهای سخت، پرکشمکش، خونبار و جنونآمیز جنگ را که همراه با دشمنی و رنج و تنهایی است به تصویر کشیده است. هدف مولف از نگارش کتاب دستیابی به عشق و صلح و راه یافتن به اعماق وجود آدمی و نیروی درونی است.
کتاب پیشِرو حاوی مجموعه مقالاتی است که مولف آنها را بین سالهای مشخص و معینی (1914-1948) به رشتهی تحریر درآورده است. این اثر داستانی از جنگ و دشمنی را روایت میکند. مولف در هرکدام از مقالهها روزهای سخت، پرکشمکش، خونبار و جنونآمیز جنگ را که همراه با دشمنی و رنج و تنهایی است به تصویر کشیده است. هدف مولف از نگارش کتاب دستیابی به عشق و صلح و راه یافتن به اعماق وجود آدمی و نیروی درونی است.
بخشی از کتاب
رویاهای امیدوارانهای از جلوی چشمانم گذشتند و همانطور که شاهدشان بودم بنظرم چیزها تازه رسیدند برای اولین بار آنها بذهنم می رسیدند. من آمال نفسانی سرزنش نشدهی خالص و معصومانه را مشاهده کردم، یک دنیای مدور خودکفای آمال نفسانی و غیراخلاقی، خواستهای غیراجتماعی و تصورهای آینده را، بدون ارتباط با جنگ و صلح، بدون رابطه با تبادل زندانیان و بدون ارتباط با هنر، جامعه، سیستمهای مدرسه یا مذهب آینده، چنین روابطی به عمق نخواهند رسید. آنها تنها در سطح وجود دارند. برای یکبار «آدم ابوالبشر» من، پردهها را درید؛ او کودکی بود و تمام امیالش مربوط به خودش و سلامتیش بودند. من رویایی عجیب داشتم. در رویا دیدم که صلح شده است، همهی ما راحت و آزاد شدهایم، خورشید میدرخشید و من دقیقا آنچه را که میخواستم میتوانستم انجام بدهم.
در رویایم من سه کار را انجام دادم: اول در ساحل دریائی دراز کشیدم، در حالیکه پاهایم در آب بودند. ساقهی علفی را جویدم، چشمانم نیمه باز بودند و آهنگی را زمزمه کردم لحظهبهلحظه سعی داشتم آهنگی را که زمزمه میکردم درک کنم خیلی مشکل بود. نگران چه بودم؟ به زمزمه کردن ادامه دادم تا آنکه دیگر کافی بود و پاهایم را با سروصدا در آب زدم. تقریبا در گرمای آفتاب بخواب رفته بودم، ولی ناگهان همهچیز دوباره بازگشت. من آزاد و ارباب خودم بودم، میتوانستم هرچه که میخواهم انجام بدهم، در ساحل دراز کشیده بودم و تا فرسنگها هیچکس بجز من وجود نداشت. از جا جستم، صدائی مثل فریادهائی که سرخپوستان موقع جنگ میکشند درآوردم، و خودم را سروصدا به درون آب آبی انداختم. خودم را به آب کوبیدم، به عقب و جلو شنا کردم، گرسنه شدم، بطرف ساحل دویدم و در کنار کوله پشتیام دراز کشیدم.
در رویایم من سه کار را انجام دادم: اول در ساحل دریائی دراز کشیدم، در حالیکه پاهایم در آب بودند. ساقهی علفی را جویدم، چشمانم نیمه باز بودند و آهنگی را زمزمه کردم لحظهبهلحظه سعی داشتم آهنگی را که زمزمه میکردم درک کنم خیلی مشکل بود. نگران چه بودم؟ به زمزمه کردن ادامه دادم تا آنکه دیگر کافی بود و پاهایم را با سروصدا در آب زدم. تقریبا در گرمای آفتاب بخواب رفته بودم، ولی ناگهان همهچیز دوباره بازگشت. من آزاد و ارباب خودم بودم، میتوانستم هرچه که میخواهم انجام بدهم، در ساحل دراز کشیده بودم و تا فرسنگها هیچکس بجز من وجود نداشت. از جا جستم، صدائی مثل فریادهائی که سرخپوستان موقع جنگ میکشند درآوردم، و خودم را سروصدا به درون آب آبی انداختم. خودم را به آب کوبیدم، به عقب و جلو شنا کردم، گرسنه شدم، بطرف ساحل دویدم و در کنار کوله پشتیام دراز کشیدم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر