آخرین معادله ی اسحاق سوری
(داستان های آمریکایی،قرن 21م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | نوا جیکبس |
مترجم | ماندانا قهرمانلو |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 446 |
شابک | 9786222010553 |
تاریخ ورود | 1398/05/14 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1398 |
وزن (گرم) | 472 |
کد کالا | 80734 |
قیمت پشت جلد | 700,000﷼ |
قیمت برای شما
700,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب «آخرین معادله اسحاق سوری» با یک پیش درآمد کوتاه شروع میشود، پیش درآمدی که جزو متن رمان است و نویسنده در واقع با این تمهید برشی کوتاه از زندگی یکی از شخصیت های تاثیرگذار در رمان یعنی اسحاق سوری را در زمانی پیش از شروع داستان اصلی روایت میکند:
«پیرمرد در روزی که قرار بود بمیرد، صبح زود از خواب بیدار شد و با عزم جزم کارش را آغاز کرد...» این خرده روایت در ابتدای رمان چنان جذاب شروع میشود که مخاطب را قانع میکند به خواندن ادامه بدهد و صفحات را یکی پس از دیگری پشت سربگذارد؛ به این ترتیب نویسنده شکار خود را به دام انداخته و دربند می کشد که تا انتهای داستان با آن همراه باشد.
در ابتدای فصل اول نیز موقعیت دیگری برای جذب بیشتر مخاطب تدارک دیده شده، هیزل سوری در مراسم تدفین پدر بزرگش اسحاق سوری ناباورانه به تابوت او می نگرد که گفته شده خودکشی کرده، در حالی که نامهای باز نشده از پدربزرگش را در دست دارد. نامه ای که درست یکروز قبل از تاریخ مرگ او نوشته شده است. در خلال این فصل توضیحاتی درباره زندگی، هیزل برادرش و همچنین پدربزرگ آنها داده می شود. مخاطب در انتظار گشوده شدن نامهای است که کنجکاوی برانگیز است و محتوای آن نقطهی عزیمت این داستان جذاب جلوه می کند. ناگفته پیداست که نویسنده با هوشمندی کوشیده از ظرفیتهای موجود نهایت بهره را برده و داستان خود را پرکشش آغاز کند.
جیکبس نه فقط یکی از شخصیت های اصلی رمان را یک ریاضیدان انتخاب کرده، بلکه با پیوند زدن یک معادله ریاضی با محور اصلی داستان، رازگشایی از مهمترین اتفاق داستان را در گرو حل این معادله توسط شخصیتهای داستان قرار می دهد؛ به این ترتیب که آخرین معادله اسحاق سوری باید حل شود تا این داستان نیز به پایان خود نزدیک شود.
داستان رمان از سه سطح برخوردار است که نویسنده در عین فاصلهگذاری میان این خطوط داستانی، پیوندهای درون متنی درستی نیز میان آنها برقرار ساخته و با اینکه پارهای از بخشهای داستان و روابط میان شخصیتها، در ابتدا تکاندهنده جلوه میکنند اما به واسطه بستر منطقی شکلگیریشان از کیفیتی پذیرفتنی برخوردارند. در واقع این رخدادهای شوکهکننده، در جهان داستان نه فقط معقول و پذیرفتنی هستند، بلکه از عناصر جذابیت بخشی به رمان نیز محسوب میشوند. «آخرین معادلهی اسحاق سوری» داستانی است خوشخوان، اما پرپیچوخم که از ظرافتهای روایی جذابی برای همراه کردن خواننده برخوردار است. داستان فضایی پررمزوراز دارد و روابط و کنشهای میان شخصیتها در آن دارای ابعاد روانشناختی گوناگون است.
«پیرمرد در روزی که قرار بود بمیرد، صبح زود از خواب بیدار شد و با عزم جزم کارش را آغاز کرد...» این خرده روایت در ابتدای رمان چنان جذاب شروع میشود که مخاطب را قانع میکند به خواندن ادامه بدهد و صفحات را یکی پس از دیگری پشت سربگذارد؛ به این ترتیب نویسنده شکار خود را به دام انداخته و دربند می کشد که تا انتهای داستان با آن همراه باشد.
در ابتدای فصل اول نیز موقعیت دیگری برای جذب بیشتر مخاطب تدارک دیده شده، هیزل سوری در مراسم تدفین پدر بزرگش اسحاق سوری ناباورانه به تابوت او می نگرد که گفته شده خودکشی کرده، در حالی که نامهای باز نشده از پدربزرگش را در دست دارد. نامه ای که درست یکروز قبل از تاریخ مرگ او نوشته شده است. در خلال این فصل توضیحاتی درباره زندگی، هیزل برادرش و همچنین پدربزرگ آنها داده می شود. مخاطب در انتظار گشوده شدن نامهای است که کنجکاوی برانگیز است و محتوای آن نقطهی عزیمت این داستان جذاب جلوه می کند. ناگفته پیداست که نویسنده با هوشمندی کوشیده از ظرفیتهای موجود نهایت بهره را برده و داستان خود را پرکشش آغاز کند.
جیکبس نه فقط یکی از شخصیت های اصلی رمان را یک ریاضیدان انتخاب کرده، بلکه با پیوند زدن یک معادله ریاضی با محور اصلی داستان، رازگشایی از مهمترین اتفاق داستان را در گرو حل این معادله توسط شخصیتهای داستان قرار می دهد؛ به این ترتیب که آخرین معادله اسحاق سوری باید حل شود تا این داستان نیز به پایان خود نزدیک شود.
داستان رمان از سه سطح برخوردار است که نویسنده در عین فاصلهگذاری میان این خطوط داستانی، پیوندهای درون متنی درستی نیز میان آنها برقرار ساخته و با اینکه پارهای از بخشهای داستان و روابط میان شخصیتها، در ابتدا تکاندهنده جلوه میکنند اما به واسطه بستر منطقی شکلگیریشان از کیفیتی پذیرفتنی برخوردارند. در واقع این رخدادهای شوکهکننده، در جهان داستان نه فقط معقول و پذیرفتنی هستند، بلکه از عناصر جذابیت بخشی به رمان نیز محسوب میشوند. «آخرین معادلهی اسحاق سوری» داستانی است خوشخوان، اما پرپیچوخم که از ظرافتهای روایی جذابی برای همراه کردن خواننده برخوردار است. داستان فضایی پررمزوراز دارد و روابط و کنشهای میان شخصیتها در آن دارای ابعاد روانشناختی گوناگون است.
بخشی از کتاب
پیرمرد روزی که قرار بود بمیرد، صبح زود از خواب بیدار شد و با عزم جزم کارش را شروع کرد تا صبحانه درست کند. تخممرغها را گذاشت که بجوشند، نانها را گذاشت که برشته شوند، چای را گذاشت که دم بکشد و درحالیکه این کارها را انجام میداد، احساس میکرد که میفهمد چرا زندانیهای محکوم به مرگ، روز قبل از اعدام، چنین خوراکیهای پیشپاافتادهای را تقاضا میکنند. آنها اشتیاق زیادی به بساط مفصل و رنگارنگ خوراک مرغ شرابی، جگر چرب، سالاد هشتپا و صدف یخی ندارند. این ارواح بدبخت علاقهی زیادی به همبرگرها، مرغ سوخاری، پیتزا و بستنی دارند. پیرمرد هروقت به طور اتفاقی به گزارشهایی از شام آخر این تیرهبختان برخورد میکرد، شامهای کودکواری بودند که به شدت او را رنج میدادند: دسر شیرینی میوهایبا خامه و توتفرنگی که قاتل زنجیرهای شیکاگو، جان وِین گِیسی، قبل از تزریق مرگبارش خورده بود؛ یا آن بچه در تگزاس، جِفری آلِن بارنی که گفت بابت کارش با آن زن خیلی متأسف است و فقط یک پاکت شیر و دو بسته برشتوک فراستِد فلِیکز درخواست کرد.
همچنین پیرمرد سلیقهی چشایی سادهای داشت. هرچند که تقریباً از همهی معیارهای یک مرد متمدن برخوردار بود، اما خوراکیهای ترجیحیاش جهت آشپزی به گونهای زمخت و خشن معمولی بودند. در کل مدتی که میتوانست به خاطر بیاورد، از تنوع یک صبحانهی یکنواخت لذت برده بود. و حالا که یک نفر میخواست دنبالش بیاید، چرا این کار را متوقف کند؟
همچنین پیرمرد سلیقهی چشایی سادهای داشت. هرچند که تقریباً از همهی معیارهای یک مرد متمدن برخوردار بود، اما خوراکیهای ترجیحیاش جهت آشپزی به گونهای زمخت و خشن معمولی بودند. در کل مدتی که میتوانست به خاطر بیاورد، از تنوع یک صبحانهی یکنواخت لذت برده بود. و حالا که یک نفر میخواست دنبالش بیاید، چرا این کار را متوقف کند؟
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر