کتاب گاوها دست به کار می شوند اثر استیو کل است به ترجمه فاطمه روزبهانی و چاپ انتشارات داژو.

پروفسور مکمو یک گاو نابغه است که دو دوست زبل به نام بو و پت دارد. او یک ماشین زمان اختراع کرده تا به کمک آن بتواند به گذشته یا آینده سفر کند و خودش را همراه با بو و پت از شر زن بداخلاق و بی رحم صاحب مزرعه ای که در آن زندگی می کند، خلاص کند. آن سه از سوی یاک، مدیر سرسخت و جدی زبل ها ماموریت دارند تا به گذشته سفر کنند، به سال 1718، تا دنیا را از دست گاوهایی که قرار است به تاریخ گند بزنند نجات بدهند. خپل های خشن دوباره دست به کارهایی زده اند! آن ها گاوهای رباتی وحشی دارند که برای شان جاسوسی می کنند…

پروفسور، پت و بو به کمک ماشین زمان به سال 1718 باز می گردند و هنوز مدت زیادی از حضورشان در جایی که قرار گرفته اند نگذشته که با هجوم دزدان دریایی رو به رو می شوند و بعد از آن ربات خطرناک بزرگی را می بینند که یک پایان دهنده است، رباتی که کشتی های دریایی کارائیب را می دزدد!

زمان آن رسیده تا گاوها هر کاری از دستشان برمی آید برای نجات خودشان و نجات دنیا انجام دهند، قبل از این که گاوهای بدجنس مقاصد شوم شان را عملی کنند.

داستان هیجان انگیز و جذاب کتاب پیش رو برای نوجوانان به نگارش درآمده و آن ها را با خود به دل دریاها و مبارزه ای عجیب و سخت با دزدان دریایی می برد.

وقتی پت دید کاپیتان به خدمه دستور می دهد تا برای دفاع در جای مشخصی از عرشه قرار بگیرند، دل پیچه گرفت. کشتی دزدان دریایی که نامش راهزن قوی بود، به سرعت به آن ها نزدیک می شد. با غرشی مانند صدای رعد و برق و طوفان، توپی از کنار کشتی آن ها شلیک شد و بادبان اصلی کشتی، دادل دو را پاره پاره کرد.

بو با شلیک شدن دومین گلوله که به اندازه ی یک پرتقال بود، جاخالی داد و گلوله به دکل چوبی عقبی کشتی برخورد کرد و آن را خرد کرد.

کاپیتان کوو شمشیرش را بیرون کشید و به خدمه دستور شلیک داد؛ طولی نکشید که کل فضا پر از صدا و نور تپانچه و شلیک گلوله شد، سپس خدمه ی کوو از شلیک کردن دست کشیدند.

ملوانی در حالی که با ترس کشتی دزدان دریایی را نشان می داد، فریاد زد: «کاپیتان نگاه کنین! اون چیه؟»

در عرشه ی راهزن قوی، یک پایان دهنده ی مغرور ایستاده بود.

ملوانی دیگر، در حالی که از ترس ناله می کرد و اسلحه اش را می انداخت، گفت: «این موجودیه که از تاریک ترین گودال های دریا می آد!»

پت غر زد: «شایدم یه هیولاست که از هشتصد سال آینده اومده!»

پایان دهنده در حالی که خنجرش را تکان می داد با صدایی ربات گونه غرید و گفت: «من موبردم!» و حالا کشتی راهزنان قوی کاملا به دادل دو رسیده بود. بیست دزد دریایی خشمگین پشت او ایستاده بودند. موبرد ادامه داد: «بله، موبرد! من شیطانی ترین دزد دریایی در تمام دریاها هستم و اینقدر قوی و ترسناکم که باید خود بلک برد بیاد و پیشم لنگ بندازه!»

کاپیتان کوو در حالی که آب دهانش را قورت می داد، گفت: «فکر کنم بهتره تسلیم بشم!»

آنی بث گفت: «می خوای بذاری اونا وسایل گرون قیمت من رو با خودشون ببرن؟ هرگز!»