اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

کاپیتان زیرشلواری 3 (و هجوم خانم های فضایی فوق العاده شیطان صفت کافه تریا)

وضعیت: موجود
امتیاز:
گروه بندی
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

129

شابک

9786226877404

نوبت چاپ

2

تاریخ تجدید چاپ

1401-05-10

سال چاپ

1400

وزن

131

کد محصول

106677

قیمت پشت جلد

430000


مشخصات تکمیلی :

(داستان های کودکان انگلیسی،قرن 20م،مناسب برای 8تا12سال)

تاریخ ورود محصول: 1400/06/20

قیمت برای شما: 430000ریال

توضیحات

کاپیتان زیرشلواری 3 (و هجوم خانم های فضایی فوق العاده شیطان صفت کافه تریا)، اثر دیو پیلکی است با ترجمه ی فاطمه باقری و چاپ انتشارات آرشیو روز.

کتاب حاضر سرشار از سرگرمی و خنده است و به شکل یک روایت تصویری پیش می رود. این اثر داستان های جالبی بین جورج و هارولد، دو پسر باهوش و مثلا حرف گوش کن، است که همه چیز را انکار می کنند و تنها چیزی که در آن مهارت دارند، انجام کارهای مسخره است. گاهی این مسخره بازی برایشان مشکلات دردسرسازی به بار می آورد؛ حتی یک بار نزدیک بود به خاطر کارهای آن دو تمام زمین به وسیله ی زامبی های شیطانی غول پیکر نقاب دار نابود شود.

گزیده ای از کتاب

دوشیزه کرینت با صدای بلند گفت: « ما دیگه از دست این دو تا پسر خسته شدیم! اون ها همیشه آشپزی ما رو مسخره می کنن!»

خانم دپوینت گفت: «بله، غذای ما اون قدرها هم بد نیست. خود من یه بار این جا غذا خوردم و اصلا مریض نشدم!»

آقای کراپ گفت: «خب، اگه ما هیچ مدرکی علیه شون نداشته باشیم، نمی تونم اون ها رو تنبیه کنم!»

مسئولین سالن غذاخوری گفتند: «پس اگه این طوریه، ما هم استعفا می دیم!»

آقای کراپ با ناله گفت: «خانم ها، خانم ها، عاقل باشین! شما نمی تونین همین الان و بدون اطلاع قبلی استعفا بدین.»

اما مسئولین سالن غذاخوری به حرف مدیر مدرسه توجهی نکردند و با قدم هایی محکم از اتاق سبز چسبناک آقای کراپ خارج شدند. و این بود پایان گفت و گوی آن ها.

آقای کراپ با صدای بلند گفت: «یک دنده ها! حالا من چطور تا فردا صبح سه تا آشپز خانم پیدا کنم؟»

ناگهان در اتاق آقای کراپ به صدا درآمد و سه خانم درشت هیکل که آرایش های غلیظی هم داشتند، وارد اتاق شدند.

اولین خانم گفت: «سلام. اسم من زارگسته. این ها هم خواهرهام کلاگست و، ا…، جنیفرت هستن. ما برای درخواست کار در کافه تریا اومدیم.»

آقای کراپ گفت: «به به، چه عالی، ببینم سابقه ی کار در یه همچین جایی دارین؟»

کلاگس گفت: «نه.»

آقای کراپ پرسید: «معرفی نامه چی؟»

زراگس گفت: «نه.»

آقای کراپ پرسید: «کسی هست که شما رو تایید کنه؟»

جنیفر گفت: «نه.»

آقای کراپ گفت: «شما استخدامین!»

جنیفرت گفت: « عالیه، حالا باید کره ی زمین رو کاملا به تسخیر خودمون دربیاریم…ام، منظورم اینه که برای بچه ها تغذیه ی سالم و وعده های غذایی مغذی تدارک ببینیم!»

سه مسئول جدید سالن غذاخوری خنده ی وحشتناکی کردند. سپس از اتاق آقای کراپ بیرون رفتند و مشغول آماده کردن فهرست غذای روز بعد شدند.

آقای کراپ گفت: «خب، این مشکل هم حل شد، حالا باید حواسم به جورج و هارولد باشه!»

Array