اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

پینگ (قورباغه ای در جستجوی برکه ای جدید…)

وضعیت: موجود
امتیاز:
ناشر
گروه بندی
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

78

شابک

9786006774220

نوبت چاپ

2

سال چاپ

1400

وزن

108

کد محصول

114802

قیمت پشت جلد

300000


مشخصات تکمیلی :

(روان شناسی تحول،انطباق پذیری)

تاریخ ورود محصول: 1401/04/18

قیمت برای شما: 300000ریال

توضیحات

کتاب پینگ (قورباغه ای در جستجوی برکه ای جدید…) اثری است از استوارت ایوری گُلد که با ترجمه ی نگین رمضانی از سوی انتشارات شبگیر منتشر شده است.

کتاب پیش رو مضمونی روان شناسی- انگیزشی دارد و داستان قورباغه ای به نام پینگ را روایت می کند که در برکه ای زندگی می کند و به خاطر مهارت شگفت انگیزی که در پرش های بلند دارد بین حیوانات برکه مشهور است. اما آب برکه به مرور در حال کم شدن است و این شرایط قورباغه را که برای پریدن نیاز به آب دارد بسیار ناراحت می کند و او را به فکر رفتن به برکه ای پرآب تر برای داشتن زندگی لذت بخش تر سوق می دهد. پس از گذشت مدتی آب برکه خشک می شود و این تغییر احساس ترس و اضطرابی توأم با سردرگمی را برای او به وجود می آورد، اما او در نهایت تصمیم می گیرد بر ترس هایش غلبه کند، گذشته ی خود را رها کند و با قدرت به سمت آینده ای که آرزویش را دارد گام بردارد. پینگ در مسیر سفر مشقت بار خود با جغدی آشنا می شود که سفر به درون و گوش دادن به ندای قلب را برای رسیدن به زندگی هدفمند و آگاهانه به او پیشنهاد می دهد و بدین ترتیب سفر شگفت انگیز آن ها با یکدیگر آغاز می شود و قورباغه در این راه رهنمودهای ارزشمندی را برای رسیدن به هدف و زندگی بهتر از جغد فرا می گیرد. در این کتاب می آموزیم که در مواجهه با تغییر شرایط پیرامون، بر ترس هایمان غلبه کنیم، ریسک پذیر باشیم، توانایی های خودمان را باور کنیم، از موانع پیش رو باتلاش و قدرت عبور کنیم، انعطاف پذیر باشیم و با تغییر نگرش و گوش دادن به ندای درون قلبمان، زندگی مان را آنگونه که می خواهیم تغییر دهیم.

گزیده ای از کتاب

جغد در کنار کنده ی درخت پیری ایستاد و چشمانش را بست و گفت: «گوش کن ببین صدایی می شنوی؟ آیا ندای قلب خودت را می شنوی؟ اگر نمی شنوی، پس بیشتر روی درون خود تمرکز کن؛ بیشتر در اعماق خودت جلو برو. دلت آن جا منتظر توست. به قدرتش ایمان بیاور. به قدرت بی پایان آن اعتماد کن. لحظه ای که صدایش را شنیدی، دنبالش برو؛ چون دلت همیشه می داند که تو را با خود به کجا ببرد.»

پینگ چشمانش را بست و تلاش کرد بیشتر تمرکز کند؛ اما انجام این کار برایش آسان نبود.

جغد برایش توضیح داد: «این طبیعی است که گاهی حواس تو پرت شود؛ ولی به آن اهمیت نده و دوباره تلاش کن. هر موضوعی به ذهنت می رسد، رهایش کن. باید ذهن خود را از همه چیز خالی کنی تا بتوانی آن زندگی ای را که متعلق به توست در آغوش بگیری. فقط وقتی که خالی باشی می توانی پُر شوی؛ در آن لحظه است که آن تمرکزی را که برای شروع کار نیاز داریم به دست می آوری. در ابتدا باید سعی کنی روی کاری که داری انجام می دهی تمرکز کامل داشته باشی. در ابتدا سخت به نظر می رسد و کار ساده ای به نظر نمی آید؛ ولی وقتی تمرین کنی، برایت مانند هر کار دیگری آسان می شود. باید یاد بگیری با کاری که داری انجام می دهی یکی بشوی؛ در آن صورت است که با هستی و همه ی مواهب آن یکی می شوی.»

پینگ مات و مبهوت به جغد خیره شد. دیگر شک نداشت که او پرنده ای بسیار دانا است. آن گاه سعی کرد به گفته های او عمل کند. صاف روی کنده ی درخت نشست و در سکوت شروع به تمرکز عمیق کرد.

جغد به او گفت: «فقط در تاریکی است که می توانی خویشتن حقیقی خود را بیدار کنی.»

محصولات مشابه