وقتی نیچه گریست
رقعی
شمیز
512
9786001192029
44
1399-11-07
1399
538
80338
800000
(داستانهای آمریکایی،قرن 20م)
کتاب وقتی نیچه گریست اثری است به قلم اروین د. یالوم با ترجمه سپیده حبیب و چاپ انتشارات قطره. این کتاب یک رمان آموزشی است که به مسائل روانی و روان درمانی می پردازد، نویسنده که استاد روان پزشکی دانشگاه استنفورد، گروه درمانگر و روان درمانگر اگزیستانسیال است، داستانی با دو شخصیت که هر دو به نوعی دچار وسواس های فکری هستند شکل داده و راه های گوناگون درمان آن ها را نشان داده است، اما بیش از هرچیز روش روان درمانی اگزیستانسیال را با انتقال ماهرانه و جذاب مخاطب به قرن نوزدهم و هنگامه ی ظهور دانش روانکاوی معرفی می کند. او ضمن روایت داستانی پرکشش رابطه ی ذهنی میان پزشک و بیمار را نشان می دهد و یک ارتباط درمانی درست را آموزش می دهد. خواننده در وقتی نیچه گریست تنها یک رمان نمی خواند بلکه مجموعه ای از آموزه های روان درمانی را فرامی گیرد و برای مفاهیم رایج در رابطه میان معالج و مراجع تصویری عینی خلق می کند؛ مترجم که خود نیز از فارغ التحصیلان روان پزشکی است با دانش خود در علم ترجمه و روان پزشکی کتاب را به شکلی نیکو به فارسی برگردانده تا یک رمان آموزشی تمام عیار را در اختیار خواننده ایرانی قرار دهد.
ماجرا از جایی آغاز می شود که “نیچه” ناامید و سرخورده به دنبال راهی برای خلاصی خود از زندگی است اما “لو سالومه” که زنی ستودنی است از “دکتر برویر” می خواهد تا نیچه را از این خطر برهاند.
برویر بیدار شد و در بستر ماند و به تپش قلب خود گوش فرا داد. کوشید خود را با تکالیف ذهنی آرام کند. نخست تعجب کرد که چرا اشیایی که در میانه ی روز، روشن و بی خطر به نظر می آید، ساعت سه ی صبح، این گونه وحشت می پراکند. چون این شیوه آرامش نکرد، کوشید همه ی آن چه را که آن روز برای نیچه گفته بود، به خاطر آورد. ولی هرچه بیش تر به یاد می آورد، آشفته تر می شد. آیا بیش از آن چه باید، به زبان آورده بود؟ آیا با پرده دری هایش نیچه را نرانده بود؟ چه باعث شده بود همه ی رازها و احساسات شرم آورش را نسبت به برتا و اوا بی محابا فاش کند؟ در آن لحظه، این که همه چیز را رو کند درست و حتی تطهیر کننده به نظر می رسید، ولی حالا نگران نظر نیچه نسبت به خود بود. با وجود اطلاع از عقاید سخت گیرانه ی نیچه در رابطه با مسائل جنسی، با صحبت در این زمینه، شاید عمدا به او تاخته بود. شاید هم با پنهان شدن در زیر ردای بیماری، می خواست نیچه را سراسیمه و بی حرمت کند. ولی چرا؟