والد همراه (برنامه ای عملی برای ایجاد اعتماد و دلبستگی ایمن)
رقعی
شمیز
256
9786007152836
1
1400
299
112307
1150000
(جنبه های روان شناسی رفتار والدین و کودک)
کتاب والد همراه، برنامه ای عملی برای ایجاد اعتماد و دلبستگی ایمن، اثر کارین پارویس و دیگران است با ترجمه ی مهدی موسوی موحد و منیر چراغی و چاپ انتشارات سایه سخن.
کتاب حاضر والدینی که سرپرستی کودکی آسیب دیده را برعهده دارند، مخاطب خود قرار داده است تا با بکارگیری روش های موجود سبب تغییر در زندگی آنها شوند. این اثر راهنمای موثری برای والدین است تا با استفاده از روش های مختلف علمی نیازهای کودکان آسیب دیده را درک کنند. والدین و سرپرستان در این کتاب یاد می گیرند که چگونه با این کودکان ارتباط برقرار کنند، به آنها عشق بورزند، از آنها حمایت کنند و نکات مهمی را در رابطه ی مطلوب با آنها بیاموزند تا بهتر فرزندان را در مسیر زندگی هدایت کنند و آنها را از شرایط سخت نجات دهند.
هر اتفاقی که در کودکی برای ما افتاده باشد، به اندازه درکی که از آن در بزرگسالی داریم، اهمیت ندارد. ما خاطراتمان را نمی توانیم تغییر دهیم، اما وقتی به عقب برگردیم و به خود و والدینمان با شفقت و بینش بنگریم، داستان زندگی خود را می توانیم شکل دهیم.
حتی اگر در گذشته با والدین خود دلبستگی ایمن نداشته ایم، اکنون می توانیم با همسر و فرزندانمان دلبستگی ایمن را شکل دهیم.
با امیدواری بیش تری می توان گفت که برای ترمیم دلبستگی سالم، نیازی نیست که این دلبستگی حتما از رابطه شما با والدینتان سرچشمه بگیرد. برقراری رابطه امن با بزرگسال قابل اعتماد و هم ساز ممکن است مسیر دلبستگی تان را تغییر دهد. یک معلم، عضوی از فامیل، کشیش یا هرکسی که بتواند پایگاهی امن ایجاد کند، همه چیز را تغییر خواهد داد.
مرد جوانی را می شناسم که در دوران رشد به شدت در معرض غفلت و بی توجهی قرار داشته و سابقه خانوادگی او مجموعه ای از اعتیاد و سواستفاده را در خود دارد. او پا جای پای والدینش گذاشت و معتاد شد و مثل پیشینیانش به زندان افتاد. این رویداد، در خانواده او اتفاق دور از ذهنی نبود، به همین دلیل تعجب کسی را هم به دنبال نداشت.
در زندان، به رابطه باثباتی که با پدربزرگ و مادربزرگ پدری اش داشت، فکر کرد. آن ها حضور امن و پایداری داشتند و این رابطه پایگاه امنی در دنیای شلوغ او بود. وقتی نمی توانست زندگی در خانه را تحمل کند. با آن ها وارد رابطه می شد و پس از بهتر شدن وضعیت خانه، پیش والدینش برمی گشت و این چرخه بارها تکرار شد.
حالا او به عنوان یک نوجوان می داند که نمی خواهد راه والدینش را ادامه دهد . او می خواهد شبیه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کند.