اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

هایدگر و ایدئولوژی جنگ (اجتماع،مرگ و مغرب زمین)

وضعیت: موجود
امتیاز:
ناشر
گروه بندی
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

304

شابک

9786227620306

نوبت چاپ

1

سال چاپ

1401

وزن

263

کد محصول

120066

قیمت پشت جلد

1824000


مشخصات تکمیلی :

(دیدگاه های سیاسی و اجتماعی مارتین هایدگر،1976-1889م،نقد و تفسیر)

تاریخ ورود محصول: 1401/11/16

قیمت برای شما: 1824000ریال

توضیحات

کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ (اجتماع، مرگ و مغرب زمین) اثر دومینیکو لوسوردو است به ترجمه از متن آلمانی سیدامین الدین ابطحی و چاپ انتشارات پیله.

کتاب پیش رو بر خلاف سایر آثار، نقش هایدگر را به عنوان یک نازی مرتجع و معمولی بی اهمیت تلقی نمی کند و به بررسی بنیان های تاریخی، اجتماعی و سیاسی می پردازد که به فریب خوردن اندیشمند و فیلسوف بزرگی چون او از فاشیسم شد. این اثر به بحث درباره ریشه های ایدئولوژیکی که به ایجاد بسیج توده ای فاشیستی در آلمان منجر شد، می پردازد و مبانی فلسفی تعهد هایدگر به آرمان آلمان نازی را از هنگام به قدرت رسیدن هیتلر در سال 1933 میلادی تا «غروب بتان» و پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 مورد تحلیل قرار می دهد.

کتاب حاضر ضمن بازسازی تاریخ پیدایش فلسفه هایدگر، مشخصات «ایدئولوژی جنگ» را که نخستین بار با شروع جنگ جهانی اول ایجاد شد، تحلیل می کند، «ایدئولوژی جنگ» آلمان و دشمنان آن (کشورهای متحد) را به بحث می گذارد، برای درک قدرت ایدئولوژیک نازیسم و مشارکت هایدگر در آن تلاش می کند و در همین راستا بسیاری از دیدگاه های غالب درباره ارتباط او با ناسیونال سوسیالیسم را به چالش می کشد.

درواقع اثر حاضر تلاشی برای انتقاد از ایدئولوژی آلمانی در قرن بیستم است که انتقاد از مفهوم مدرنیته فیلسوفان آلمانی قرن بیستم را جایگزین انتقاد از فیلسوفان ایده آلیست آلمانی سرمایه داری می کند و نظریات فلسفی اندیشمندان برجسته ی آلمانی هم چون مان، زیمل، وبر، هایدگر و… را در معرض خوانش سیاسی قرار می دهد. لوسوردو فلسفه آلمانی را به عنوان یک نظریه سیاسی مکتوم تفسیر می کند و از سهم فیلسوفان در نظریه مدرنیته که منشأ آن در رویداد جنگ جهانی اول و به طور دقیق تر «ایدئولوژی جنگ» نهفته است سخن می گوید.

گزیده ای از کتاب

از نظر هایدگر اصرار بر در نظر گرفتن علم به عنوان یک «ارزش فرهنگی» خودمختار، مترادف با «تفسیر اجتماعی از خود علم» است، نه به این دلیل که یک گرایش فرهنگی بار دیگر از سر گرفته می شود، گرایشی که در این میان انرژی خود را از دست داده است، بلکه به این دلیل که این مسئله در تضادی آشکار با انقلاب ناسیونال سوسیالیستی در آلمان قرار می گیرد. این عبارت مربوط به یکی از اولین درس گفتارهای هایدگر در ترم تابستان سال 1935 است که وی در آن با انگیزه های سیاسی اقدام به محکوم کردن هوسرل می کند، چون هوسرل در بهار همان سال در کنفرانسی در شهر وین یک سخنرانی را ایراد کرده بود. پس از اینکه هوسرل دیدگاه خود را در مورد سنت عقل گرایان آشکار نمود، سنتی که می بایست اصلاح و تجدید شود و نه نابود گردد، افزود: «به نظرم می رسد که من به اصطلاح ارتجاعی، بسیار رادیکال تر و انقلابی تر از کسانی هستم که امروزه در گفتار و رفتار خود رادیکال هستند». خواه هوسرل از درس گفتارهای هایدگر آگاه باشد یا خیر، نظریه پردازان از «تاریخی بودن» بیش از حد محدود و بی حرکت مورد نظر هوسرل، به شدت انتقاد می کنند. هوسرل در عین حال در برابر این اتهام که گفته می شود، وی در نظر دارد اعتقاد خود را به یک «روشنفکری گمشده در نظریه ای بیگانه با جهان» بیان، و با این کار از آرمان یک «انسان برتر از سرنوشت» پیروی نماید، از خود دفاع می کند، انسانی که به تامل علمی صرف راضی است. همان گونه که می دانیم، «سرنوشت» کلیدواژه ای برای ایدئولوژی جنگ و «هستی و زمان» محسوب می گردد (و به ویژه در ارتباطی نزدیک با مقوله «تاریخی بودن» قرار دارد) و همچنین از نقشی محوری در سخنرانی مشهور هایدگر برخوردار است، سخنرانی ای که آکنده از شور و احساس نسبت به «سرنوشت آلمان» است، سرنوشتی که دانش صرفا نظری می بایست در برابر آن تعظیم نماید و متوجه «نیروی اولیه» آن شود.

محصولات مشابه