اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

نود و سه

وضعیت: موجود
امتیاز:
ناشر
گروه بندی
قطع

پالتوئی

نوع جلد

زرکوب

تعداد صفحات

603

شابک

9786004562959

نوبت چاپ

1

سال چاپ

1401

وزن

532

کد محصول

113275

قیمت پشت جلد

2400000


مشخصات تکمیلی :

(داستان های فرانسه،قرن 19م)

تاریخ ورود محصول: 1401/02/26

قیمت برای شما: 2400000ریال

توضیحات

کتاب نود و سه، اثر ویکتور هوگو است با ترجمه ی محمدرضا پارسایار و چاپ انتشارات هرمس.

کتاب حاضر از برترین آثار ویکتورهوگو و در واقع آخرین رمان او می باشد. رمان نود و سه، مربوط به رویدادهای سال 1793 «چهارمین سال انقلاب فرانسه» می باشد. سالی که سرشار از تلاطمات سیاسی از جمله: «اعدام لویی شانزدهم و اعدام ملکه ماری آنتوانت» بود. داستان دارای سه شخصیت به نام های: «1،مارکی دولانتناک، اشراف سالخورده ای که مسئولیت های طبقه ی حاکم را به عهده دارد، 2،سیموردن، نماینده ی ملت و 3،گوون، نجیب زاده» می باشد. این سه شخصیت با وجود روش های متفاوت و ارزش های اخلاقی طبقات مختلف خود با یکدیگر پیوند می خورند، اما به رغم پشتکار به نتیجه ای نمی رسند و حوادث متعددی را به وجود می آورند.

گزیده ای از کتاب

دریانورد نه غمگین است نه شاد. پاسخ سکاندار نگران کننده بود. وقتی آب درون کشتی می رود، امواج زود پرش می کنند. گاکوال، در حالی که روی در هم می کشید، این مسئله را پیش بینی می کرد. شاید، پس از ماجرای ناگوار توپ و توپچی، لاویوویل خیلی زود سخنان خوش و سبکسرانه به زبان می آورد. وقتی انسان در دریاست، چیزهایی هست که مصیبت به بار می آورد. دریا مرموز است. هرگز کسی نمی داند چه در سر دارد باید مراقب بود.

لاویوویل احساس کرد باید جدی باشد. پرسید:

-کجاییم؟

-زیر آسمان خدا.

سکاندار در کار خود استاد است. همیشه باید گذاشت کارش را بکند و اغلب باید گذاشت حرفش را بزند.

البته این گونه مردان کم حرف اند. لاویوویل راهش را کشید و رفت. لاویوویل پرسشی از سکاندار کرد، اما افق پاسخش را داد.

ناگهان دریا آشکار شد.

مهی که بر امواج شناور بود کنار رفت. در تاریک روشن شفق تا چشم کار می کرد امواج تیره روی هم می غلتیدند.

آسمان ابری بود، اما ابر با دریا فاصله داشت. در مشرق نوری سپید دیده می شد؛ چیزی به طلوع خورشید نمانده بود. در مغرب نور سپید دیگری به نظر می رسید؛ ماه غروب کرد. این دو سپیدی، رو در روی هم در افق، دو حاشیه باریک از پرتوی کم فروغ را میان دریای تیره و آسمان تاریک پدید آورده بودند.

بر این دو حاشیه سپید سایه های سیاه، راست و بی حرکت، نمایان در مغرب، آنجا که به نور ماه روشن بود، سه صخره بلند چون خرسنگ های سلتی خودنمایی می کردند.

در مشرق، بر افق رنگ پریده صبحگاهی، هشت بادبان به طرزی هولناک صف کشیده بودند.

آن سه صخره آبسنگ بودند و آن هشت بادبان یک ناوگان.

پشت سر صخره های بدنام منکیه بود و پیش رو رزمناوهای فرانسوی، در مغرب مهلکه و در مشرق قتلگاه.

 

محصولات مشابه